مشخصات شعر

کنار آب روان آبرو به آب نداد

شب ولادت خود داده بود دل از دست

نگاه کرد به چشم حسین و شد سر مست

 

قسم به نرگس چشمش همین که چشم گشود

چو تیر عشق حسینش درون سینه نشست

 

علی، حسین، حسن، زینبین، امّ بنین

همه چو دسته گل او را دهند دست به دست

 

سرم فدای تن و جان کودک شیری

که دل به حلقۀ زلف عزیز زهرا بست

 

اگر که کفر نبود این کلام می‌گفتم

که بود زادۀ امّ البنین حسین پرست

 

کنار آب روان آبرو به آب نداد

که بود تشنگیش آبرو ز عهد الست

 

ز چشم و دست و سر و جان گذشت در یک آن

قسم به حقّ خدا عاشق اینچنین بایست

 

پس از دو چشم و دو دستش گذشت از سر و جان

تنش ز تیغ درید و سر از عمود شکست

 

همیشه تا که خروس سحر کند تقدیس

هماره تا سخن مرغ عشق یا حق است

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

کنار آب روان آبرو به آب نداد

شب ولادت خود داده بود دل از دست

نگاه کرد به چشم حسین و شد سر مست

 

قسم به نرگس چشمش همین که چشم گشود

چو تیر عشق حسینش درون سینه نشست

 

علی، حسین، حسن، زینبین، امّ بنین

همه چو دسته گل او را دهند دست به دست

 

سرم فدای تن و جان کودک شیری

که دل به حلقۀ زلف عزیز زهرا بست

 

اگر که کفر نبود این کلام می‌گفتم

که بود زادۀ امّ البنین حسین پرست

 

کنار آب روان آبرو به آب نداد

که بود تشنگیش آبرو ز عهد الست

 

ز چشم و دست و سر و جان گذشت در یک آن

قسم به حقّ خدا عاشق اینچنین بایست

 

پس از دو چشم و دو دستش گذشت از سر و جان

تنش ز تیغ درید و سر از عمود شکست

 

همیشه تا که خروس سحر کند تقدیس

هماره تا سخن مرغ عشق یا حق است

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×