مشخصات شعر

چراغ هاشمیان

درود صبر و سلام رضا به همّت او

دل فرات بود مشتعل ز غیرت او

 

به شیرخوارگی او را شناخت شیر خدا

که بوسه زد به جبین و به دست و صورت او

 

دمی که تشنه ز دریا نهاد پای برون

کمال یافت جوانمردی از فتوّت او

 

کتاب عشق و وفا و محبّت و ایثار

روایتی است ز سرداری و سقایت او

 

چو آفتاب ز ماه جبین نمایان بود

حسین دوستی از لحظۀ ولادت او

 

محال بود نکاه از حسین بردارد

که گشته بود تماشای دوست عادت او

 

ستارۀ سحر زینب و حسین و حسن

چراغ هاشمیان آفتاب طلعت او

 

به حشر فاطمه آرد دو دست او همراه

که این دو دست وسیله است بر شفاعت او

 

کسی که گفت ولی اللّهش بنفسی انت

مرا چه زهره که گویم ثنای حضرت او

 

به غرفه‌های ضریحش اگر رسد دستم

به این دو مصرع زیبا کنم زیارت او

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

چراغ هاشمیان

درود صبر و سلام رضا به همّت او

دل فرات بود مشتعل ز غیرت او

 

به شیرخوارگی او را شناخت شیر خدا

که بوسه زد به جبین و به دست و صورت او

 

دمی که تشنه ز دریا نهاد پای برون

کمال یافت جوانمردی از فتوّت او

 

کتاب عشق و وفا و محبّت و ایثار

روایتی است ز سرداری و سقایت او

 

چو آفتاب ز ماه جبین نمایان بود

حسین دوستی از لحظۀ ولادت او

 

محال بود نکاه از حسین بردارد

که گشته بود تماشای دوست عادت او

 

ستارۀ سحر زینب و حسین و حسن

چراغ هاشمیان آفتاب طلعت او

 

به حشر فاطمه آرد دو دست او همراه

که این دو دست وسیله است بر شفاعت او

 

کسی که گفت ولی اللّهش بنفسی انت

مرا چه زهره که گویم ثنای حضرت او

 

به غرفه‌های ضریحش اگر رسد دستم

به این دو مصرع زیبا کنم زیارت او

 

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×