مشخصات شعر

وا ولدا

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

 

ام‌بنین ام ادب ام نور

چشم بد از قدر و جلال تو دور

 

اختر تابندۀ برج شرف

همسر ارزندۀ شاه نجف

 

یار علی مادر صدق و صفا

مروج مکتب عشق و وفا

 

باغ گل یاس سلام علیک

مادر عباس سلام علیک

 

فخر تمام شهدا کیست؟ تو

شیر زن شیر خدا کیست؟ تو

 

معرفتت زبانزد عالم است

هر چه بگویند به وصفت کم است

 

مقاوم و صابر و آزاده‌ای

چار پسر بهر علی زاده‌ای

 

چار پسر نه، چار قرص قمر

چار ستاره، چار نور بصر

 

ای به علی پس از وفات بتول

همچو خدیجه در سرای رسول

 

درود بر سه سرو بستان تو

بر گل عباسی دامان تو

 

تو گفته‌ای ای گل باغ عفاف

با پسر فاطمه شام زفاف

 

کی همه جا چشم و چراغ همه

منم کنیز مادرت فاطمه

 

همدم نور احدی فاطمه

عروس بنت اسدی فاطمه

 

تو بانوی بیت ولی گشته‌ای

دور حسین ابن علی گشته‌ای

 

تا که در آن بیت مقرّب شدی

از دل و جان عاشق زینب شدی

 

به پاس اخلاق ز گل بهترت

خواند بهمین دخت علی مادرت

 

حق به تو یک بهشت احساس داد

دسته گلی به نام عباس داد

 

دید چو بر عشق وفا قائمت

داد خدا ماه بنی‌هاشمت

 

حق به تو در بیت ولا راه داد

تا به تو سه ستاره یک ماه داد

 

ماه تو از ماه فلک خوب‌تر

پیش علی از همه محبوب‌تر

 

ستارگانت همه خورشید نور

چشم بد از جمالشان باد دور

 

سزد که ناموس خدا خوانمت

مادر کلّ شهدا خوانمت

 

در بغلت بود گل یاس تو

یعنی قنداقۀ عباس تو

 

بود چو خورشید رخش منجلی

خواستی‌اش دهی به دست علی

 

مشام تو شنید بوی حسین

چشم تو افتاد به روی حسین

 

فدایی خون خدا خواندیش

دور سر حسین گرداندیش

 

ای ادب از تو ادب آموخته

به پای مصباح هدی سوخته

 

دلم گرفته ذکر امن یجیب

زیارت مدینه‌ام کن نصیب

 

که گریم از برای تو در بقیع

به یاد گریه‌های تو در بقیع

 

بقیع از اشک تو آید به جوش

صدای گریه‌ی تو آید به گوش

 

کرده به داغ چار فرزند صبر

کشیده‌ای چهار تصویر قبر

 

اشک مصیبت ز بصر ریختی

به یادشان خون جگر ریختی

 

چشم تو از بس که فراوان گریست

به گریۀ تو چم مروان گریست

 

تو نالۀ وا ولدا می‌زدی

اهل مدینه را صدا می‌زدی

 

بدین سخن فکند آهت طنین

که کس نگوید به من امّ‌البنین

***

من که دگر ام‌بنین نیستم

مادر چار نازنین نیستم

 

چار گلم ز تیغ پرپر شدند

چار مَهم به خون شناور شدند

 

امّ‌بنین باغ گل یاس داشت

دسته گلی سرخ چو عباس داشت

 

ای ثمر دل گل احساس من

ساقی اهل بیت، عباس من

 

شنیده‌ام دست تو از تن زدند

به فرق تو عمود آهن زدند

 

شنیده‌ام تا که تو رفتی ز دست

پشت حسین ابن علی هم شکست

 

شنیده‌ام که جای من فاطمه

به دیدنت آمده در علقمه

 

شنیده‌ام شعله به خشمت زدند

شنیده‌ام تیر به چشمت زدند

 

شنیده‌ام سکینه بی‌تاب بود

جام به کف منتظر آب بود

 

شنیده‌ام که دشمنان صف زدند

کنار جسم بی‌سرت کف زدند

 

شنیده‌ام که شد ز شمشیر تیز

پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

 

گریه کنم روز و شب ای نور عین

بهر تو نه بلکه برای حسین

 

تو در مدینه مادری داشتی

مادر خونین جگری داشتی

 

اگر که پاره پاره شد پیکرت

بود به دامان برادر سرت

 

حسین فاطمه برادر نداشت

کشته شد و مثل تو مادر نداشت

***

تو را فراق اشجع النّاس کشت

داغ حسین و داغ عبّاس کشت

 

جز غم و اندوه و فغانت نبود

حیف که آن چار جوانت نبود

 

تا که بگریند برایت همه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

 

سلام بر اشک تو یا فاطمه

جزای تو اجر تو با فاطمه

 

گریۀ تو به جز عبادت نبود

وفات تو کم از شهادت نبود

 

داغ تو یک شرارۀ نار بود

برای اهل بیت دشوار بود

 

مدینه در وفات امّ‌البنین

ناله‌اش افکند به گردون طنین

 

ز ناله و سوز پر آوازه شد

دوباره داغ فاطمه تازه شد

 

سلامِ «میثم» به گل یاس تو

به دست و چشم و سر عبّاس تو

وا ولدا

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

 

ام‌بنین ام ادب ام نور

چشم بد از قدر و جلال تو دور

 

اختر تابندۀ برج شرف

همسر ارزندۀ شاه نجف

 

یار علی مادر صدق و صفا

مروج مکتب عشق و وفا

 

باغ گل یاس سلام علیک

مادر عباس سلام علیک

 

فخر تمام شهدا کیست؟ تو

شیر زن شیر خدا کیست؟ تو

 

معرفتت زبانزد عالم است

هر چه بگویند به وصفت کم است

 

مقاوم و صابر و آزاده‌ای

چار پسر بهر علی زاده‌ای

 

چار پسر نه، چار قرص قمر

چار ستاره، چار نور بصر

 

ای به علی پس از وفات بتول

همچو خدیجه در سرای رسول

 

درود بر سه سرو بستان تو

بر گل عباسی دامان تو

 

تو گفته‌ای ای گل باغ عفاف

با پسر فاطمه شام زفاف

 

کی همه جا چشم و چراغ همه

منم کنیز مادرت فاطمه

 

همدم نور احدی فاطمه

عروس بنت اسدی فاطمه

 

تو بانوی بیت ولی گشته‌ای

دور حسین ابن علی گشته‌ای

 

تا که در آن بیت مقرّب شدی

از دل و جان عاشق زینب شدی

 

به پاس اخلاق ز گل بهترت

خواند بهمین دخت علی مادرت

 

حق به تو یک بهشت احساس داد

دسته گلی به نام عباس داد

 

دید چو بر عشق وفا قائمت

داد خدا ماه بنی‌هاشمت

 

حق به تو در بیت ولا راه داد

تا به تو سه ستاره یک ماه داد

 

ماه تو از ماه فلک خوب‌تر

پیش علی از همه محبوب‌تر

 

ستارگانت همه خورشید نور

چشم بد از جمالشان باد دور

 

سزد که ناموس خدا خوانمت

مادر کلّ شهدا خوانمت

 

در بغلت بود گل یاس تو

یعنی قنداقۀ عباس تو

 

بود چو خورشید رخش منجلی

خواستی‌اش دهی به دست علی

 

مشام تو شنید بوی حسین

چشم تو افتاد به روی حسین

 

فدایی خون خدا خواندیش

دور سر حسین گرداندیش

 

ای ادب از تو ادب آموخته

به پای مصباح هدی سوخته

 

دلم گرفته ذکر امن یجیب

زیارت مدینه‌ام کن نصیب

 

که گریم از برای تو در بقیع

به یاد گریه‌های تو در بقیع

 

بقیع از اشک تو آید به جوش

صدای گریه‌ی تو آید به گوش

 

کرده به داغ چار فرزند صبر

کشیده‌ای چهار تصویر قبر

 

اشک مصیبت ز بصر ریختی

به یادشان خون جگر ریختی

 

چشم تو از بس که فراوان گریست

به گریۀ تو چم مروان گریست

 

تو نالۀ وا ولدا می‌زدی

اهل مدینه را صدا می‌زدی

 

بدین سخن فکند آهت طنین

که کس نگوید به من امّ‌البنین

***

من که دگر ام‌بنین نیستم

مادر چار نازنین نیستم

 

چار گلم ز تیغ پرپر شدند

چار مَهم به خون شناور شدند

 

امّ‌بنین باغ گل یاس داشت

دسته گلی سرخ چو عباس داشت

 

ای ثمر دل گل احساس من

ساقی اهل بیت، عباس من

 

شنیده‌ام دست تو از تن زدند

به فرق تو عمود آهن زدند

 

شنیده‌ام تا که تو رفتی ز دست

پشت حسین ابن علی هم شکست

 

شنیده‌ام که جای من فاطمه

به دیدنت آمده در علقمه

 

شنیده‌ام شعله به خشمت زدند

شنیده‌ام تیر به چشمت زدند

 

شنیده‌ام سکینه بی‌تاب بود

جام به کف منتظر آب بود

 

شنیده‌ام که دشمنان صف زدند

کنار جسم بی‌سرت کف زدند

 

شنیده‌ام که شد ز شمشیر تیز

پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

 

گریه کنم روز و شب ای نور عین

بهر تو نه بلکه برای حسین

 

تو در مدینه مادری داشتی

مادر خونین جگری داشتی

 

اگر که پاره پاره شد پیکرت

بود به دامان برادر سرت

 

حسین فاطمه برادر نداشت

کشته شد و مثل تو مادر نداشت

***

تو را فراق اشجع النّاس کشت

داغ حسین و داغ عبّاس کشت

 

جز غم و اندوه و فغانت نبود

حیف که آن چار جوانت نبود

 

تا که بگریند برایت همه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

 

سلام بر اشک تو یا فاطمه

جزای تو اجر تو با فاطمه

 

گریۀ تو به جز عبادت نبود

وفات تو کم از شهادت نبود

 

داغ تو یک شرارۀ نار بود

برای اهل بیت دشوار بود

 

مدینه در وفات امّ‌البنین

ناله‌اش افکند به گردون طنین

 

ز ناله و سوز پر آوازه شد

دوباره داغ فاطمه تازه شد

 

سلامِ «میثم» به گل یاس تو

به دست و چشم و سر عبّاس تو

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×