مشخصات شعر

کنیز ملکوت

من که از نسل دلیر عربم

ام العباسم و ام الادبم

 

مادر چهار یل رعنایم

من کنیز حرم زهرایم

 

آسمان خاک‌نشین حرمم

عرش در تحت لوای کرمم

 

معرفت مسئله‌آموز من است

عاشقی سائل هر روز من است

 

دل من محو تولای ولی است

سمتم خادمی بیت علی است

 

من سفارش شده‌ی زهرایم

آبرو یافته از مولایم

 

وه از آن روز که قابل گشتم

یا در بیت مقابل گشتم

 

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم

دختر شاه به استقبالم

 

قبله‌ی نور به کاشانه‌ی من

حرم الله کجا خانه‌ی من

 

دست بانوی حرم بوسیدم

خاک پایش به بصر مالیدم

 

گفتم این بیت حریم لاهوت

من کنیزم به دیار ملکوت

 

آمدم خادم این در باشم

خادم دختر حیدر باشم

 

لیک آن روز ز غم رنجیدم

وای دل، صحنه سختی دیدم

 

هر دو ریحانه حق تب دارند

بین خانه حسنین بیمارند

 

گفت زینب به دو چشمانی تر

نذر روزه بنما ای مادر

 

عرق از صورتشان تا شد جمع

سوختم در غمشان همچون شمع

 

آنقدر خرج ولایت گشتم

مورد لطف و عنایت گشتم

 

تا خدا مزد ولایم را داد

که به من گل پسری زیبا داد

 

صاحب جنه الاحساس شدم

مادر حضرت عباس شدم

 

در وفا یار بلافصل شدم

مادر فضل و اباالفضل شدم

 

شوری افتاد ز عشقش به دلم

دید از فاطمه بودن خجلم

 

حق نمود این شرفم نقش جبین

حضرت فاطمه شد ام بنین

 

گفتم عباس گل ریحانی

به امیرت تو بلا گردانی

 

نه برادر و نه من مادرشان

من کنیز و تو غلام درشان

 

روزی آید که به همراه حسین

از مدینه بروی نور دو عین

 

چون حسینم تو خدایی گردی

عاقبت کرب و بلایی گردی

 

یک وصیت کنم این لحظه تو را

جان تو جان عزیز زهرا

 

رفتی و همره تو شادی رفت

از مدینه دگر آبادی رفت

 

وای از آن روز که غم‌ها برگشت

کاروان گل زهرا برگشت

 

جان هر دل شده بر لب آمد

بی‌حسین حضرت زینب آمد

 

گفت با من همه اسرار مگو

ماجراهای تو و بغض گلو

 

گفت لب تشنه سوی آب شدی

از خجالت به خدا آب شدی

 

گفت با قد کمان جان دادی

به لب آب روان جان دادی

 

تا که مشک و سپرت را دیدم

دست پاک تو ز دور بوسیدم

 

باورم نیست سر زین و سجود

فرق عباس من و ضرب عمود

 

یاد تو روضه بپا می‌سازم

تا ابد بر پسرم می‌نازم

 

نزد زهرا تو وجیه اللهی

فانی حضرت ثاراللهی

کنیز ملکوت

من که از نسل دلیر عربم

ام العباسم و ام الادبم

 

مادر چهار یل رعنایم

من کنیز حرم زهرایم

 

آسمان خاک‌نشین حرمم

عرش در تحت لوای کرمم

 

معرفت مسئله‌آموز من است

عاشقی سائل هر روز من است

 

دل من محو تولای ولی است

سمتم خادمی بیت علی است

 

من سفارش شده‌ی زهرایم

آبرو یافته از مولایم

 

وه از آن روز که قابل گشتم

یا در بیت مقابل گشتم

 

آمد آن لحظه چه خوش اقبالم

دختر شاه به استقبالم

 

قبله‌ی نور به کاشانه‌ی من

حرم الله کجا خانه‌ی من

 

دست بانوی حرم بوسیدم

خاک پایش به بصر مالیدم

 

گفتم این بیت حریم لاهوت

من کنیزم به دیار ملکوت

 

آمدم خادم این در باشم

خادم دختر حیدر باشم

 

لیک آن روز ز غم رنجیدم

وای دل، صحنه سختی دیدم

 

هر دو ریحانه حق تب دارند

بین خانه حسنین بیمارند

 

گفت زینب به دو چشمانی تر

نذر روزه بنما ای مادر

 

عرق از صورتشان تا شد جمع

سوختم در غمشان همچون شمع

 

آنقدر خرج ولایت گشتم

مورد لطف و عنایت گشتم

 

تا خدا مزد ولایم را داد

که به من گل پسری زیبا داد

 

صاحب جنه الاحساس شدم

مادر حضرت عباس شدم

 

در وفا یار بلافصل شدم

مادر فضل و اباالفضل شدم

 

شوری افتاد ز عشقش به دلم

دید از فاطمه بودن خجلم

 

حق نمود این شرفم نقش جبین

حضرت فاطمه شد ام بنین

 

گفتم عباس گل ریحانی

به امیرت تو بلا گردانی

 

نه برادر و نه من مادرشان

من کنیز و تو غلام درشان

 

روزی آید که به همراه حسین

از مدینه بروی نور دو عین

 

چون حسینم تو خدایی گردی

عاقبت کرب و بلایی گردی

 

یک وصیت کنم این لحظه تو را

جان تو جان عزیز زهرا

 

رفتی و همره تو شادی رفت

از مدینه دگر آبادی رفت

 

وای از آن روز که غم‌ها برگشت

کاروان گل زهرا برگشت

 

جان هر دل شده بر لب آمد

بی‌حسین حضرت زینب آمد

 

گفت با من همه اسرار مگو

ماجراهای تو و بغض گلو

 

گفت لب تشنه سوی آب شدی

از خجالت به خدا آب شدی

 

گفت با قد کمان جان دادی

به لب آب روان جان دادی

 

تا که مشک و سپرت را دیدم

دست پاک تو ز دور بوسیدم

 

باورم نیست سر زین و سجود

فرق عباس من و ضرب عمود

 

یاد تو روضه بپا می‌سازم

تا ابد بر پسرم می‌نازم

 

نزد زهرا تو وجیه اللهی

فانی حضرت ثاراللهی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×