مشخصات شعر

تا عرش اعلا

من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم

من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم

 

همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم

من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم

 

من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

سینه‌ای از عشق زهرا و علی سرشار دارم

افتخار همسری با حیدر کرار دارم

 

هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم

روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم

 

من کیم من پای‌بوس حضرت حق الیقینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم

کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم

 

با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم

غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم

 

با عزیزان دل زهرای اطهر هم‌نشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

من کیم امّ‌البنین امّ‌الادب امّ‌الوفایم

زینب کبری به خانه می‌زند مادر صدایم

 

حضرت زهرا به جنت می‌کند هر شب دعایم

بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم

 

دست‌بوس حضرت مولا امیر المؤمنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده

شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده

 

چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده

اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده

 

من به ثارالله با شیران خود یار و معینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

حضرت حق ماه را در دامن من پروریده

ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده

 

گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده

هیچ کس ماهی چنان ماه بنی‌هاشم ندیده

 

مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

کرده‌ام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را

من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را

 

برده‌ام با نام عباسم دل اهل ولا را

سال‌ها بردم به شانه درد و داغ کربلا را

 

تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

مادر باب‌الحوائج هستم و روی دعایم

هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم

 

من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم

شیر زن هستم ولی سر تا پا شرم و حیایم

 

تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است

تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است

 

ماه آل‌هاشم اما رشک شمس مشرقین است

اهل عالم حضرت عباس من باب‌الحسین است

 

خلق می‌آرند حاجت از یسار و از یمینم

من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم

 

دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است

در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است

 

نام او در کربلا گرمی بازار حسین است

کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است

 

فخرم این بس مادر عباس بی‌مثل و قرینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را

مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را

 

پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را

دوست دارم سینه‌زن‌های حسین ابن علی را

 

من حسینیون عالم را هوادار و معینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

روز اول کامدم در خانه‌ی پر نور مولا

صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا

 

گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ

من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را

 

من در این درگه فقط خدمتگزاری می‌گزینم

من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم

 

بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم

سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم

 

گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم

با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم

 

من به یاد بانوی پهلو شکسته‌دل غمینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند

دست عباس علمدار مرا از تن بریدند

 

با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند

من شنیدم تا علی افتاد سویش می‌دویدند

 

فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

سال‌ها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم

بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم

 

حیفت دیگر آن جمال بی‌مثالش را ندیدم

من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم

 

شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم

از غم عباس نه بهر حسینم بی‌قرارم

 

بر روی خاک بقیع با سوز دل سر می‌گذارم

ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم

 

خاک غم‌بار بقیع مأنوس آه آتشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد

در کنار پیکر صد پاره‌اش مادر ندارد

 

من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد

وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد

 

تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

تا عرش اعلا

من کیم روح ادب روح وفا روح یقینم

من کیم خدمتگزار هل اتی و یاو سینم

 

همسر خورشید هستم مادر ماه زمینم

من کیم من جانشین دخت ختم المرسلینم

 

من کیم یار وفادار امیر المؤمنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

سینه‌ای از عشق زهرا و علی سرشار دارم

افتخار همسری با حیدر کرار دارم

 

هر چه دارم عزت و تمکین از این دربار دارم

روی دامن چار گل از گلبن ایثار دارم

 

من کیم من پای‌بوس حضرت حق الیقینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

در میان خانه زهرا حیات از سر گرفتم

کودکان نازنینش را چو جان در برگرفتم

 

با کنیزی علی تا عرش اعلا پر گرفتم

غیر حیدر از همه عالم دگر دل برگرفتم

 

با عزیزان دل زهرای اطهر هم‌نشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

من کیم امّ‌البنین امّ‌الادب امّ‌الوفایم

زینب کبری به خانه می‌زند مادر صدایم

 

حضرت زهرا به جنت می‌کند هر شب دعایم

بعد زهرا محرم راز علی مرتضایم

 

دست‌بوس حضرت مولا امیر المؤمنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

ذات یزدان بر دل من شور داد احساس داده

شوهری چون حیدر کرار خیرالنّاس داده

 

چار گل نه بلکه یک باغ بهشت از یاس داده

اهل عالم حق به من از مرحمت عبّاس داده

 

من به ثارالله با شیران خود یار و معینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

حضرت حق ماه را در دامن من پروریده

ماه از پیشانی عبّاس من هر شب دمیده

 

گوید این حیدر بود عبّاس من را هر که دیده

هیچ کس ماهی چنان ماه بنی‌هاشم ندیده

 

مادر عباس هستم بانوی نور آفرینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

کرده‌ام مبهوت خود تا حشر ایثار و وفا را

من بلی گفتم همان روز ازل قالوا بلا را

 

برده‌ام با نام عباسم دل اهل ولا را

سال‌ها بردم به شانه درد و داغ کربلا را

 

تا قیامت مُهر ایثار و وفا نقش جبینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

مادر باب‌الحوائج هستم و روی دعایم

هیچ کس با دست خالی برنگردد از سرایم

 

من به عباسم قسم روز جزا فکر شمایم

شیر زن هستم ولی سر تا پا شرم و حیایم

 

تا قیامت باب حاجات است نام دلنشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

نوگلی دارم که بر شاه نجف نور دو عین است

تا صف محشر امید و دستگیر عالمین است

 

ماه آل‌هاشم اما رشک شمس مشرقین است

اهل عالم حضرت عباس من باب‌الحسین است

 

خلق می‌آرند حاجت از یسار و از یمینم

من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم

 

دارم عباسی که با جانش خریدار حسین است

در کنار علقمه ساقی زوّار حسین است

 

نام او در کربلا گرمی بازار حسین است

کربلا نه روز محشر هم علمدار حسین است

 

فخرم این بس مادر عباس بی‌مثل و قرینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

همسری کردم امیرالمؤمنین نور جلی را

مادری کردم دو وجه الله اعظم دو ولی را

 

پروراندم روی دامن شیر میدان یلی را

دوست دارم سینه‌زن‌های حسین ابن علی را

 

من حسینیون عالم را هوادار و معینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

روز اول کامدم در خانه‌ی پر نور مولا

صورتم بگذاشتم بر پای فرزندان زهرا

 

گفتم ای خاک کف پای شما عرش معلاّ

من قدم نگذاشتم اینجا شوم مادر شما را

 

من در این درگه فقط خدمتگزاری می‌گزینم

من کنیز خانه‌ی شیر خدا امّ‌البنینم

 

بر در بیت الولا یاد فراق یار کردم

سوختم وقتی نظر بر آن در و دیوار کردم

 

گریه از سوز درون بر سینه و مسمار کردم

با دل غمدیده یاد از آتش و گلزار کردم

 

من به یاد بانوی پهلو شکسته‌دل غمینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

روز عاشورا گلستان مرا در خون کشیدند

دست عباس علمدار مرا از تن بریدند

 

با سه شعبه تیر چشم نازنینش را دریدند

من شنیدم تا علی افتاد سویش می‌دویدند

 

فرق عباس و عمود ای وای بر قلب حزینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

سال‌ها کنج بقیع آه از درون دل کشیدم

بعد عباسم دگر دل از حیات خود بریدم

 

حیفت دیگر آن جمال بی‌مثالش را ندیدم

من نبودم کربلا از بانویم زینب شنیدم

 

شد جدا از تن دو دست یادگار نازنینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

تا نفس دارم ز هجران عزیزان اشکبارم

از غم عباس نه بهر حسینم بی‌قرارم

 

بر روی خاک بقیع با سوز دل سر می‌گذارم

ناله و اشک بصر گردیده شمع شام تارم

 

خاک غم‌بار بقیع مأنوس آه آتشینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

 

گریه کردم بر حسینم چونکه او یاور ندارد

در کنار پیکر صد پاره‌اش مادر ندارد

 

من بمیرم یوسف زهرا به پیکر سر ندارد

وای من گویند او انگشت و انگشتر ندارد

 

تا قیامت از غم داغ حسینم دل غمینم

من کنیز خانه شیر خدا امّ‌البنینم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×