مشخصات شعر

گریۀ بقیع

من گَردِ راه حضرت زهرا نمی‌شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی‌شوم

 

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی‌شوم

 

هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه

مادر برای زینب کبری نمی‌شوم

 

چون بوسه می‌زنم به قدم‌های زینبین

بی‌اذن زینب از قدمش پا نمی‌شوم

 

او روح امتحان شده‌ی قبل خلقت است

بی‌امتحان عشق که حورا نمی‌شوم

 

آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان

با اسم گل شبیه مسمّا نمی‌شوم

 

وقتی حسن به صوت حزین ناله می‌کند

بنشینم از فغان و ز جا پا نمی‌شوم

 

دیگر توان زمزمه از دست می‌دهم

وقتی حریف هق‌هق مولا نمی‌شوم

 

اشک حسین اوج گرفتاری من است

مرهم برای این همه غم‌ها نمی‌شوم

 

عباس من غلام عزیزان فاطمه است

بی‌دست او که حامی طاها نمی‌شوم

 

این دست‌ها به درد علم می‌خورد حسین

هرچند یار بازوی زهرا نمی‌شوم

 

این با ادب‌ترین پسرم نذر کوثر است

من بی‌شهید علقمه معنا نمی‌شوم

 

تا کربلا فدا ندهم جان نمی‌دهم

بی‌چشم تیر خورده من احیا نمی‌شوم

 

از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین

من بیش از این حریف پسرها نمی‌شوم

 

دیگر مرا خطاب به امّ‌البنین نکن

بعد از حسین مادر سقا نمی‌شوم

 

مثل رباب کنج بقیع خیمه می‌زنم

سایه‌نشین گنبد خضرا نمی‌شوم

 

من با فرات قهرم و شکی ز علقمه

دیگر انیس ساحل دریا نمی‌شوم

 

باور نمی‌کنم که حسینم شهید شد

بعد از حسین ساکن دنیا نمی‌شوم

گریۀ بقیع

من گَردِ راه حضرت زهرا نمی‌شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی‌شوم

 

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی‌شوم

 

هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه

مادر برای زینب کبری نمی‌شوم

 

چون بوسه می‌زنم به قدم‌های زینبین

بی‌اذن زینب از قدمش پا نمی‌شوم

 

او روح امتحان شده‌ی قبل خلقت است

بی‌امتحان عشق که حورا نمی‌شوم

 

آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان

با اسم گل شبیه مسمّا نمی‌شوم

 

وقتی حسن به صوت حزین ناله می‌کند

بنشینم از فغان و ز جا پا نمی‌شوم

 

دیگر توان زمزمه از دست می‌دهم

وقتی حریف هق‌هق مولا نمی‌شوم

 

اشک حسین اوج گرفتاری من است

مرهم برای این همه غم‌ها نمی‌شوم

 

عباس من غلام عزیزان فاطمه است

بی‌دست او که حامی طاها نمی‌شوم

 

این دست‌ها به درد علم می‌خورد حسین

هرچند یار بازوی زهرا نمی‌شوم

 

این با ادب‌ترین پسرم نذر کوثر است

من بی‌شهید علقمه معنا نمی‌شوم

 

تا کربلا فدا ندهم جان نمی‌دهم

بی‌چشم تیر خورده من احیا نمی‌شوم

 

از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین

من بیش از این حریف پسرها نمی‌شوم

 

دیگر مرا خطاب به امّ‌البنین نکن

بعد از حسین مادر سقا نمی‌شوم

 

مثل رباب کنج بقیع خیمه می‌زنم

سایه‌نشین گنبد خضرا نمی‌شوم

 

من با فرات قهرم و شکی ز علقمه

دیگر انیس ساحل دریا نمی‌شوم

 

باور نمی‌کنم که حسینم شهید شد

بعد از حسین ساکن دنیا نمی‌شوم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×