مشخصات شعر

بدون ماه

کسی که چار پسر بود نورِ چشم تَرَشْ

به وقت دادن جان، یک نفر نمانده بَرَش

 

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب‌ها که صبح شد، سحرش

 

عجب حکایت سختی است مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

 

تمام دلخوشی‌اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

 

اگر چه همره زینب نبوده امّ‌بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین، کمرش

 

نبود تا که ببیند ولی شنید که زد

عمود، لطمه‌ی سختی به تارک پسرش

 

نبود تا که ببیند چگونه حرمله‌ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

 

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه‌ای وای پاره‌ی جگرش

 

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون‌جگرش

 

نبود شکر خدا ورنه همره زینب

میان خیمه نمی‌ماند معجری به سرش

 

نبود شکر خدا ورنه شام را می‌دید

نبود صحنه‌ی بزم شراب در نظرش

 

اگر چه صورت او را کسی کبود ندید

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

بدون ماه

کسی که چار پسر بود نورِ چشم تَرَشْ

به وقت دادن جان، یک نفر نمانده بَرَش

 

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب‌ها که صبح شد، سحرش

 

عجب حکایت سختی است مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

 

تمام دلخوشی‌اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

 

اگر چه همره زینب نبوده امّ‌بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین، کمرش

 

نبود تا که ببیند ولی شنید که زد

عمود، لطمه‌ی سختی به تارک پسرش

 

نبود تا که ببیند چگونه حرمله‌ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

 

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه‌ای وای پاره‌ی جگرش

 

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون‌جگرش

 

نبود شکر خدا ورنه همره زینب

میان خیمه نمی‌ماند معجری به سرش

 

نبود شکر خدا ورنه شام را می‌دید

نبود صحنه‌ی بزم شراب در نظرش

 

اگر چه صورت او را کسی کبود ندید

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×