مشخصات شعر

همدم آه

من که اشک دیدگان را همچو دریا کرده‌ام

سینه را سوزان ز داغ پور زهرا کرده‌ام

 

بر سپهر دیده‌ام اختر فشانم روز و شب

ماه را قربانی خورشید طاها کرده‌ام

 

گر چو بلبل همدم آه و فغانم روز و شب

شکوه از جور خزان با باغ گل‌ها کرده‌ام

 

من که باشم تا به زینب دم زنم از مادری

گر زنم خود را به کوی عشق رسوا کرده‌ام

 

چون کنیزی حسینم بوده لوح افتخار

با فدایی کردن عباس امضا کرده‌ام

 

گر شکافد تیغ چشم شوخ عباسم چه غم

بهر قربان حسین او را مهیّا کرده‌ام

 

گر به راه دوست دستش از بدن گردد جدا

غم نباشد چون خود او را نام سقا کرده‌ام

 

گر دوباره بشنوم صوت خوش امّ‌البنین

شکوه از گوینده‌ی این نام زیبا کرده‌ام

 

من چسان امّ‌البنینم گلشنم پرپر شده

روز خود را همچو شب از داغ ابنا کرده‌ام

همدم آه

من که اشک دیدگان را همچو دریا کرده‌ام

سینه را سوزان ز داغ پور زهرا کرده‌ام

 

بر سپهر دیده‌ام اختر فشانم روز و شب

ماه را قربانی خورشید طاها کرده‌ام

 

گر چو بلبل همدم آه و فغانم روز و شب

شکوه از جور خزان با باغ گل‌ها کرده‌ام

 

من که باشم تا به زینب دم زنم از مادری

گر زنم خود را به کوی عشق رسوا کرده‌ام

 

چون کنیزی حسینم بوده لوح افتخار

با فدایی کردن عباس امضا کرده‌ام

 

گر شکافد تیغ چشم شوخ عباسم چه غم

بهر قربان حسین او را مهیّا کرده‌ام

 

گر به راه دوست دستش از بدن گردد جدا

غم نباشد چون خود او را نام سقا کرده‌ام

 

گر دوباره بشنوم صوت خوش امّ‌البنین

شکوه از گوینده‌ی این نام زیبا کرده‌ام

 

من چسان امّ‌البنینم گلشنم پرپر شده

روز خود را همچو شب از داغ ابنا کرده‌ام

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×