مشخصات شعر

ناله‌ای جانسوز

ناله‌ای جانسوز دل‌ها را پریشان می‌کند

کیست این غمدیده کز سوزدل افغان می‌کند

 

کیست این بانو سیه‌پوشی که هر روز از قریش

می‌رود اندر بقیع و ناله از جان می‌کند

 

سال‌ها از ماجرای کربلا بگذشته باز

این زن غمدیده یاد از آن شهیدان می‌کند

 

این نه کلثوم است نه زینب، بود امّ‌البنین

کاین چنین آه و نوا در این بیابان می‌کند

 

در عزای چار فرزندش کند بزمی به پا

شمع بزم آن عزا از اشک چشمان می‌کند

 

می‌کشد با حسرت بسیار نقش چهار قبر

وز غم هر یک خروش از قلب سوزان می‌کند

 

دمیدم گوید نخوانیدم دگر امّ‌البنین

زین بیان دل‌های جمعی را پریشان می‌کند

 

چون به یاد آرد ز درد داغ شاه دین حسین

جای اشک از دیده خون دل به دامان می‌کند

 

او بریزد اشک غم بهر حسین و در عوض

فاطمه در ماتم عباس افغان می‌کند

 

ای «مؤید» دامن امّ‌البنین از کف مده

کاین میلکه با نگاهی، درد، درمان می‌کند

ناله‌ای جانسوز

ناله‌ای جانسوز دل‌ها را پریشان می‌کند

کیست این غمدیده کز سوزدل افغان می‌کند

 

کیست این بانو سیه‌پوشی که هر روز از قریش

می‌رود اندر بقیع و ناله از جان می‌کند

 

سال‌ها از ماجرای کربلا بگذشته باز

این زن غمدیده یاد از آن شهیدان می‌کند

 

این نه کلثوم است نه زینب، بود امّ‌البنین

کاین چنین آه و نوا در این بیابان می‌کند

 

در عزای چار فرزندش کند بزمی به پا

شمع بزم آن عزا از اشک چشمان می‌کند

 

می‌کشد با حسرت بسیار نقش چهار قبر

وز غم هر یک خروش از قلب سوزان می‌کند

 

دمیدم گوید نخوانیدم دگر امّ‌البنین

زین بیان دل‌های جمعی را پریشان می‌کند

 

چون به یاد آرد ز درد داغ شاه دین حسین

جای اشک از دیده خون دل به دامان می‌کند

 

او بریزد اشک غم بهر حسین و در عوض

فاطمه در ماتم عباس افغان می‌کند

 

ای «مؤید» دامن امّ‌البنین از کف مده

کاین میلکه با نگاهی، درد، درمان می‌کند

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×