مشخصات شعر

زینب به پای تشت تو از دست می‌رود

گل کرده در زمین، کرم آسمانیت

آغوش باز می‌رسد از مهربانیت

 

حالا بیا و سفره مینداز سفره‌دار

حالت خراب می‌شود و ناتوانیت

 

دارد مرا شبیه خودت پیر می‌کند

جان برده از تمام تنم نیمه‌جانیت

 

یوسف‌ترین سلاله تنهاتر از همه

سبزی رسیده تا به لب ارغوانیت

 

این گرد پیری از اثر خاک کوچه است

بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت

 

باید که گفت هیئت سیار مادری

خرج عزا شدی و خدای تو بانی ت

 

زهرا از حرارت جگرت آب می‌شود

می‌گرید از شرار غم ناگهانیت

 

زینب به پای تشت تو از دست می‌رود

رو می‌شود جراحت زخم نهانیت

 

آقای زهر خورده چرا تیر می‌خوری

چیزی نمانده از بدن استخوانیت

زینب به پای تشت تو از دست می‌رود

گل کرده در زمین، کرم آسمانیت

آغوش باز می‌رسد از مهربانیت

 

حالا بیا و سفره مینداز سفره‌دار

حالت خراب می‌شود و ناتوانیت

 

دارد مرا شبیه خودت پیر می‌کند

جان برده از تمام تنم نیمه‌جانیت

 

یوسف‌ترین سلاله تنهاتر از همه

سبزی رسیده تا به لب ارغوانیت

 

این گرد پیری از اثر خاک کوچه است

بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت

 

باید که گفت هیئت سیار مادری

خرج عزا شدی و خدای تو بانی ت

 

زهرا از حرارت جگرت آب می‌شود

می‌گرید از شرار غم ناگهانیت

 

زینب به پای تشت تو از دست می‌رود

رو می‌شود جراحت زخم نهانیت

 

آقای زهر خورده چرا تیر می‌خوری

چیزی نمانده از بدن استخوانیت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×