مشخصات شعر

اوج غربت

در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود

میان حجره دلش تنگ گلعذارش بود

 

در آرزوی جوادش دمی قرار نداشت

به آخرین نفسش چشم انتظارش بود

 

شکوفه‌های لبش روی دامنش می‌ریخت

هزار غنچه به لب‌های لاله بارش بود

 

شبیه مارگزیده به خویش می‌پیچید

نشان از آمدن موسم بهارش بود

 

میان حجۀ غربت غریب می‌میرد

و کاش حداقل خواهرش کنارش بود

 

گهی حسین و گهی مادر و گهی پسرم

ز ناله‌های جگرسوز قلب زارش بود

 

به خشکی دو لب خویش روضه‌خوان شده بود

برای مرد غریبی که داغدارش بود

 

به یاد مرد غریبی که بین یک گودال

هجوم نیزه و شمشیر غمگسارش بود

 

به یاد خواهر مظلومه‌ای که هر منزل

سر برادرش از نیزه سایه‌سارش بود

 

به یاد طفل یتیمی که در خرابه شبی

سر پدر جلوی چشم‌های تارش بود

 

به یاد دخترکی که هزار لاله زخم

میان موی پریشان پر غبارش بود

اوج غربت

در اوج غربت و غم زهر کینه یارش بود

میان حجره دلش تنگ گلعذارش بود

 

در آرزوی جوادش دمی قرار نداشت

به آخرین نفسش چشم انتظارش بود

 

شکوفه‌های لبش روی دامنش می‌ریخت

هزار غنچه به لب‌های لاله بارش بود

 

شبیه مارگزیده به خویش می‌پیچید

نشان از آمدن موسم بهارش بود

 

میان حجۀ غربت غریب می‌میرد

و کاش حداقل خواهرش کنارش بود

 

گهی حسین و گهی مادر و گهی پسرم

ز ناله‌های جگرسوز قلب زارش بود

 

به خشکی دو لب خویش روضه‌خوان شده بود

برای مرد غریبی که داغدارش بود

 

به یاد مرد غریبی که بین یک گودال

هجوم نیزه و شمشیر غمگسارش بود

 

به یاد خواهر مظلومه‌ای که هر منزل

سر برادرش از نیزه سایه‌سارش بود

 

به یاد طفل یتیمی که در خرابه شبی

سر پدر جلوی چشم‌های تارش بود

 

به یاد دخترکی که هزار لاله زخم

میان موی پریشان پر غبارش بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×