مشخصات شعر

راضی شدی؟

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی، ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

 

 

خون گلویت را کسی تا آسمان برد

پیراهن و عمامه‌ات را این و آن برد

آیا نگفتم در بیاور خاتمت را؟

راضی شدی؟ انگشترت را ساربان برد

 

 

گفتند که پیراهنت را می‌کشیدند

تصویر غارت کردنت را می‌کشیدند

نه اینکه نیزه به تنت می‌ریخت دشمن

بلکه به نیزه‌ها تنت را می‌کشیدند

 

 

رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود

رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟

تا آن زمانی که به یادم هست داداش

وقتی که می‌رفتی تنت پیراهنی بود

 

 

رفتی که اشک خواهرت را دربیاری

بغض گلوی دخترت را دربیاری

آیا نمی‌شد ای سلیمان زمانه

قبل از سفر انگشترت را دربیاری؟

راضی شدی؟

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی، ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

 

 

خون گلویت را کسی تا آسمان برد

پیراهن و عمامه‌ات را این و آن برد

آیا نگفتم در بیاور خاتمت را؟

راضی شدی؟ انگشترت را ساربان برد

 

 

گفتند که پیراهنت را می‌کشیدند

تصویر غارت کردنت را می‌کشیدند

نه اینکه نیزه به تنت می‌ریخت دشمن

بلکه به نیزه‌ها تنت را می‌کشیدند

 

 

رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود

رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟

تا آن زمانی که به یادم هست داداش

وقتی که می‌رفتی تنت پیراهنی بود

 

 

رفتی که اشک خواهرت را دربیاری

بغض گلوی دخترت را دربیاری

آیا نمی‌شد ای سلیمان زمانه

قبل از سفر انگشترت را دربیاری؟

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×