مشخصات شعر

وداع

انگار کسی در نظرت غیرخدا نیست

این مرحله را غیر امام‌الشهدا نیست

 

آئینه‌تر از روی تو خورشید ندیده

این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست

 

آرام دلم خیمه به هم ریخته بی‌تو

برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست

 

با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا

این دشت به‌جز نیزه و شمشیر بلا نیست

 

ای یوسفم از غارت این گرگ‌صفت‌ها

جز پیرهن کهنه تو را چاره‌گشا نیست

 

دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم

ورنه پس از این چاره به‌جز مرگ مرا نیست

 

هر چند که دل داده‌ای ای ماه به رفتن

والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست

 

تا بر سر معجر ننهم دست اسیری

کار تو برایم به‌جز از دست دعا نیست

 

از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است

سجاد اگر هست علمدار وفا نیست

 

ای کاش که انگشتر تو زود درآید

در سنّت غارتگر انگشت، حیا نیست

وداع

انگار کسی در نظرت غیرخدا نیست

این مرحله را غیر امام‌الشهدا نیست

 

آئینه‌تر از روی تو خورشید ندیده

این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست

 

آرام دلم خیمه به هم ریخته بی‌تو

برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست

 

با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا

این دشت به‌جز نیزه و شمشیر بلا نیست

 

ای یوسفم از غارت این گرگ‌صفت‌ها

جز پیرهن کهنه تو را چاره‌گشا نیست

 

دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم

ورنه پس از این چاره به‌جز مرگ مرا نیست

 

هر چند که دل داده‌ای ای ماه به رفتن

والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست

 

تا بر سر معجر ننهم دست اسیری

کار تو برایم به‌جز از دست دعا نیست

 

از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است

سجاد اگر هست علمدار وفا نیست

 

ای کاش که انگشتر تو زود درآید

در سنّت غارتگر انگشت، حیا نیست

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×