مشخصات شعر

همسفر

باور نمی‌کنم که شکسته کمر شدی

من مانده‌ام، تو با چه کسی همسفر شدی

 

پرپر نزن که بند دلم پاره می‌شود

پرپر نزن اگر چه که بی‌بال و پر شدی

 

من را ببخش، با همه دریادلی ولی

از گریه‌های کودک من خون‌جگر شدی

 

یک عمر هست ماه بنی‌هاشمی ولی

آنقدر ماه و خوب که آخر نظر شدی

 

با فرق زخم خورده و با خون صورتت

این لحظه‌ها چقدر شبیه پدر شدی

 

پهلو و دست و صورت و بازوت زخمی است

مانند حال مادرمان پشت در شدی

 

شمشیر و تیر و نیزه و ... کافی نبود که

مضروب هر چه سنگ در این دور و بر شدی

 

بعد از تو من چه بی‌کس و بی‌یار می‌شوم

حتماً به این دلیل تو هم چشم تر شدی

همسفر

باور نمی‌کنم که شکسته کمر شدی

من مانده‌ام، تو با چه کسی همسفر شدی

 

پرپر نزن که بند دلم پاره می‌شود

پرپر نزن اگر چه که بی‌بال و پر شدی

 

من را ببخش، با همه دریادلی ولی

از گریه‌های کودک من خون‌جگر شدی

 

یک عمر هست ماه بنی‌هاشمی ولی

آنقدر ماه و خوب که آخر نظر شدی

 

با فرق زخم خورده و با خون صورتت

این لحظه‌ها چقدر شبیه پدر شدی

 

پهلو و دست و صورت و بازوت زخمی است

مانند حال مادرمان پشت در شدی

 

شمشیر و تیر و نیزه و ... کافی نبود که

مضروب هر چه سنگ در این دور و بر شدی

 

بعد از تو من چه بی‌کس و بی‌یار می‌شوم

حتماً به این دلیل تو هم چشم تر شدی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×