مشخصات شعر

کسی که فکر نمی‌کرد

هیچکس فکر نمی‌کرد بیفتی از پا

هیچکس فکر نمی‌کرد نیایی سقّا

 

آب با دیدن خشکی لبت حسرت خورد

رود گم کرد ز تصویر تو راه دریا

 

به وفاداری و حسن و ادب تو عباس

مادری مثل تو ای یار نیارد دنیا

 

دست‌های تو سر راه من افتاده بگو

اینکه بیدارم و یا اینکه بود یک رؤیا

 

چقدر تیر سراپای تو را بوسه زده

نیست زینب که ببیند بدنت شکر خدا

 

تیر افتاده به جانت که چنین پاشیدی

دیگر از سرو قد تو خبری نیست چرا؟

 

مژه‌هایت به سر تیر سه شعبه چسبید

به خدا چشم تو را چشم زدند ای زیبا

 

می‌کشم آه کنار تو همه می‌خندند

به خدا پشت من از بار غم تو شد تا

 

چه جوابی بدهم بعد تو در نزد رباب

ببرم مشک تو را پیش سکینه آیا؟

 

یاس باران شده جسم تو ز بوی مادر

قبل من فاطمه آمد به کنارت اینجا

 

خوب دیدی که سر و صورت او داشت ورم

بود بر صورت او رنگ کبودی پیدا؟

 

آمده با غم تو آه سراغ دل من

رفته بر باد پس از تو همۀ معجرها

 

مثل یک معجزه در چند وجب در یک قبر

قامت اوج و دل‌انگیز تو می‌گردد جا

کسی که فکر نمی‌کرد

هیچکس فکر نمی‌کرد بیفتی از پا

هیچکس فکر نمی‌کرد نیایی سقّا

 

آب با دیدن خشکی لبت حسرت خورد

رود گم کرد ز تصویر تو راه دریا

 

به وفاداری و حسن و ادب تو عباس

مادری مثل تو ای یار نیارد دنیا

 

دست‌های تو سر راه من افتاده بگو

اینکه بیدارم و یا اینکه بود یک رؤیا

 

چقدر تیر سراپای تو را بوسه زده

نیست زینب که ببیند بدنت شکر خدا

 

تیر افتاده به جانت که چنین پاشیدی

دیگر از سرو قد تو خبری نیست چرا؟

 

مژه‌هایت به سر تیر سه شعبه چسبید

به خدا چشم تو را چشم زدند ای زیبا

 

می‌کشم آه کنار تو همه می‌خندند

به خدا پشت من از بار غم تو شد تا

 

چه جوابی بدهم بعد تو در نزد رباب

ببرم مشک تو را پیش سکینه آیا؟

 

یاس باران شده جسم تو ز بوی مادر

قبل من فاطمه آمد به کنارت اینجا

 

خوب دیدی که سر و صورت او داشت ورم

بود بر صورت او رنگ کبودی پیدا؟

 

آمده با غم تو آه سراغ دل من

رفته بر باد پس از تو همۀ معجرها

 

مثل یک معجزه در چند وجب در یک قبر

قامت اوج و دل‌انگیز تو می‌گردد جا

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×