مشخصات شعر

آیینۀ نبی (ص)

دلتنگ روزهای مبادا نمی‌شوی

چشم انتظار دیدن فردا نمی‌شوی

 

هر زخم روی جسم تو یک بال گشته است

یعنی اسیر جذبۀ دنیا نمی‌شوی

 

پاهات قطعه‌قطعه شده، بی‌دلیل نیست

حالا که پیش پای پدر پا نمی‌شوی

 

از هر طرف شکسته‌ای آیینۀ نبی

دیگر حریف سنگ و ترک‌ها نمی‌شوی

 

بالا سرت همین که رسیدم قدم خمید

آیا اسیر پیری بابا نمی‌شوی؟

 

هی سعی می‌کنم بدنت را بغل کنم

ای تکه‌تکه! در بغلم جا نمی‌شوی

 

تصویر کن اگر پسرت پیش روی تو ...

اما نه، فکر هم نه، که دیوانه می‌شوی

 

من را که خرد کرد، خدایا خودت بگو

گریان داغ این قد و بالا نمی‌شوی

آیینۀ نبی (ص)

دلتنگ روزهای مبادا نمی‌شوی

چشم انتظار دیدن فردا نمی‌شوی

 

هر زخم روی جسم تو یک بال گشته است

یعنی اسیر جذبۀ دنیا نمی‌شوی

 

پاهات قطعه‌قطعه شده، بی‌دلیل نیست

حالا که پیش پای پدر پا نمی‌شوی

 

از هر طرف شکسته‌ای آیینۀ نبی

دیگر حریف سنگ و ترک‌ها نمی‌شوی

 

بالا سرت همین که رسیدم قدم خمید

آیا اسیر پیری بابا نمی‌شوی؟

 

هی سعی می‌کنم بدنت را بغل کنم

ای تکه‌تکه! در بغلم جا نمی‌شوی

 

تصویر کن اگر پسرت پیش روی تو ...

اما نه، فکر هم نه، که دیوانه می‌شوی

 

من را که خرد کرد، خدایا خودت بگو

گریان داغ این قد و بالا نمی‌شوی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×