مشخصات شعر

اتمام حجت

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت

تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت

 

می‌خواست یک کلام بگوید که تشنه‌ام

امّا هزار حیف که طفلی زبان نداشت

 

می‌خواست تا به اشک کند رفع تشنگی

یک قطره هم به چشم خود اشک روان نداشت

 

مادر همیشه مظهر امواج دردهاست

اینجا رباب هم به جز آه و فغان نداشت

 

دیدند با عبای رسول آمده حسین

حجّت تمام‌تر به دل کاروان نداشت

 

موجی فرات می‌زد و لب روی لب علی

بی‌رحمی عیان که نیاز بیان نداشت

 

تحریک شد قلوب سپاه یزیدیان

گفتند: شیرخواره که بر ما زیان نداشت

 

یک تیر آمد و سه هدف را نشانه زد

جز طفل و قلب مادر و بابا نشان نداشت

 

با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست

حتّی برای بستن چشمش زمان نداشت

 

گیرم گره حسین ز قنداقه باز کرد

تا دست و پا زند، تن اصغر که جان نداشت

 

پاشید خون او به سما و به ناله گفت:

شش ماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت

اتمام حجت

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت

تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت

 

می‌خواست یک کلام بگوید که تشنه‌ام

امّا هزار حیف که طفلی زبان نداشت

 

می‌خواست تا به اشک کند رفع تشنگی

یک قطره هم به چشم خود اشک روان نداشت

 

مادر همیشه مظهر امواج دردهاست

اینجا رباب هم به جز آه و فغان نداشت

 

دیدند با عبای رسول آمده حسین

حجّت تمام‌تر به دل کاروان نداشت

 

موجی فرات می‌زد و لب روی لب علی

بی‌رحمی عیان که نیاز بیان نداشت

 

تحریک شد قلوب سپاه یزیدیان

گفتند: شیرخواره که بر ما زیان نداشت

 

یک تیر آمد و سه هدف را نشانه زد

جز طفل و قلب مادر و بابا نشان نداشت

 

با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست

حتّی برای بستن چشمش زمان نداشت

 

گیرم گره حسین ز قنداقه باز کرد

تا دست و پا زند، تن اصغر که جان نداشت

 

پاشید خون او به سما و به ناله گفت:

شش ماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×