مشخصات شعر

نگاه صمیمانه

عمو نگاه صمیمانۀ پدر داری

شکسته بالی و اما هنوز پر داری

 

دوباره مثل گذشته یتیم خواهم شد

اگر هوای غریبانۀ سفرداری

 

اسیر هلهلۀ سایه‌های شمشیری

هزار فتنۀ نیزه به دور و برداری

 

به غیر این همه تیری که سینه‌ات دارد

چه زخم‌های عمیقی که در کمر داری

 

اگر چه از نفس افتاده هیبت تیغت

ولی ببین دم آخر دو تا سپر داری

 

عمو به جان رقیه بیا و باور کن

میان این همه دشمن، تو هم پسر داری

 

همین که دست من و جان تو به مو بند است

همین که سوی نگاهم نگاه تر داری

 

برای بردن پیراهن تو آمده‌اند

مخواه پیکر من را ز سینه برداری

نگاه صمیمانه

عمو نگاه صمیمانۀ پدر داری

شکسته بالی و اما هنوز پر داری

 

دوباره مثل گذشته یتیم خواهم شد

اگر هوای غریبانۀ سفرداری

 

اسیر هلهلۀ سایه‌های شمشیری

هزار فتنۀ نیزه به دور و برداری

 

به غیر این همه تیری که سینه‌ات دارد

چه زخم‌های عمیقی که در کمر داری

 

اگر چه از نفس افتاده هیبت تیغت

ولی ببین دم آخر دو تا سپر داری

 

عمو به جان رقیه بیا و باور کن

میان این همه دشمن، تو هم پسر داری

 

همین که دست من و جان تو به مو بند است

همین که سوی نگاهم نگاه تر داری

 

برای بردن پیراهن تو آمده‌اند

مخواه پیکر من را ز سینه برداری

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×