مشخصات شعر

آخرین ستاره

تا آخرین ستاره شب را شمرده است

اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است

 

دست پدر نبود اگر بالشی نداشت

سر را به سنگ‌های خرابه سپرده است

 

اصلا برای پلک زدن هم توان نداشت

حتی نداشت باور این‌که نمرده است

 

جا باز کرده حلقه زنجیرهای سرخ

از بس که زخم‌های تنش را فشرده است

 

با یاد زجر، نبض دلش تند می‌زند

یعنی تمامی بدنش زخم خورده است

 

با آستین پاره سرش را گرفت و گفت

عمه بگو که روسری‌ام را که برده است؟

 

تا آخرین ستاره شب را شمرده باز

حالا سه شب گذشته و چیزی نخورده است

آخرین ستاره

تا آخرین ستاره شب را شمرده است

اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است

 

دست پدر نبود اگر بالشی نداشت

سر را به سنگ‌های خرابه سپرده است

 

اصلا برای پلک زدن هم توان نداشت

حتی نداشت باور این‌که نمرده است

 

جا باز کرده حلقه زنجیرهای سرخ

از بس که زخم‌های تنش را فشرده است

 

با یاد زجر، نبض دلش تند می‌زند

یعنی تمامی بدنش زخم خورده است

 

با آستین پاره سرش را گرفت و گفت

عمه بگو که روسری‌ام را که برده است؟

 

تا آخرین ستاره شب را شمرده باز

حالا سه شب گذشته و چیزی نخورده است

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×