مشخصات شعر

هدیۀ ناچیز من قبولت باد

سلام باد به اسطورۀ حیا زینب

یگانه آینۀ عصمت خدا زینب

 

شکوه صبر علی در قیام عاشورا

قوام قائمۀ عشق کربلا، زینب

 

امید پردگیان حریم آل الله

به رزمگاه حسین و به خیمه‌ها زینب

 

حسین خواست که او را دعا کند به نماز

زهی عبادت و اخلاص، مرحبا زینب

 

ندید آن همه غم را به‌غیر زیبایی

که داشت در همه جا تکیه بر خدا زینب

 

به نور دیدۀ زهرا و مرتضی علی

دو نور دیدۀ خود داد رونما زینب

 

دو دسته گل که بپرورده بود مادرشان

به خطّ سرخ شهادت ببست دفترشان

 

چه دختری که مصائب ز نام او لرزید

چه مادری که جهان از پیام او لرزید

 

حصار کوفه ز فریاد صبح او بشکست

اساس شام ز تکبیر شام او لرزید

 

اگر چه سوخت دلش از ورود کرببلا

زمین کرببلا ز هر گام او لرزید

 

به کیفری که بسی اهل بیت را لرزاند

یزید جان و دلش از کلام او لرزید

 

دُچار زلزله‌ای شد بدون آرامش

چنانکه کوفه شام از قیام او لرزید

 

گه وداع حسینش چنان سلامی گفت

که عرش و کرسی و لوح از سلام او لرزید

 

به قتلگاه چو بوسید جسم بی‌سر را

وداع کرد دو فرزند و شش برادر را

 

سلام بر دو شهید و کمال باورشان

که شیر داد ز ایثار و عشق مادرشان

 

دو یادگار سرافراز حعفر طیّار

که بال و پر زده در خون چو جدّ اطهرشان

 

دو سرو ناز گلستان عشق و آزادی

که جلوه کرد فروغ خدا ز گوهرشان

 

دو ماه پاره که در آسمان عبدالله

ز کهکشان شهادت دمید اخترشان

 

همین نه هدیۀ زینب برای عاشورا

که بهر کرببلا آفرید داورشان

 

به حسن پرورش و لطف مادری زینب

نمود سجده چو در خون فتاد پیکرشان

 

برون ز خیمه نرفت و دلش ندا می‌داد

حسین هدیۀ ناچیز من قبولت باد

 

سلام باد به نور دو دیدۀ زینب

گل به باغ فضیلت دمیدۀ زینب

 

سلیل جعفر طیّار و ابن عبدالله

تبلوری ز صفات حمیدۀ زینب

 

مُعین دین خدا عون، مظهر ایثار

به دامن عظمت پروریدۀ زینب

 

به بین به عشق ولایت که قدر این فرزند

نبد فزوده ز اکبر به دیدۀ زینب

 

به کربلای حسینی به خاک و خون غلطید

که بود راه جهاد و عقیدۀ زینب

 

نکرد پیش برادر جَزَع ز ماتم او

اگر چه سوخت دل داغدیدۀ زینب

 

حسین پیکر او چون سوی حرم برداشت

برای دیدنش از خیمه پا برون نگذاشت

 

سلام ما به محمّد، زدودۀ اخیار

عزیز زینب و از آل جعفر طیار

 

دلیر و پیکرش از بیم آخرت لرزان

جوان و سینه‌اش از شوق معرفت سرشار

 

در او نشانه‌ای از علم حیدر صفدر

در او تبلوری از حلم احمد مختار

 

چه سرفراز درآمد ز امتحان خدای

که سر فرود نیاورد در بر اغیار

 

کسی که تربیتش داده دختر زهرا

سزد به پای سلیل علی کند ایثار

 

به دشت ماریه گر تشنه لب شهادت یافت

گرفت بادۀ کوثر ز حیدر کرّار

 

فتاد و غرقه به خون شد به راه رهبر خویش

نهاد داغ دوباره به قلب مادر خویش

 

 

هدیۀ ناچیز من قبولت باد

سلام باد به اسطورۀ حیا زینب

یگانه آینۀ عصمت خدا زینب

 

شکوه صبر علی در قیام عاشورا

قوام قائمۀ عشق کربلا، زینب

 

امید پردگیان حریم آل الله

به رزمگاه حسین و به خیمه‌ها زینب

 

حسین خواست که او را دعا کند به نماز

زهی عبادت و اخلاص، مرحبا زینب

 

ندید آن همه غم را به‌غیر زیبایی

که داشت در همه جا تکیه بر خدا زینب

 

به نور دیدۀ زهرا و مرتضی علی

دو نور دیدۀ خود داد رونما زینب

 

دو دسته گل که بپرورده بود مادرشان

به خطّ سرخ شهادت ببست دفترشان

 

چه دختری که مصائب ز نام او لرزید

چه مادری که جهان از پیام او لرزید

 

حصار کوفه ز فریاد صبح او بشکست

اساس شام ز تکبیر شام او لرزید

 

اگر چه سوخت دلش از ورود کرببلا

زمین کرببلا ز هر گام او لرزید

 

به کیفری که بسی اهل بیت را لرزاند

یزید جان و دلش از کلام او لرزید

 

دُچار زلزله‌ای شد بدون آرامش

چنانکه کوفه شام از قیام او لرزید

 

گه وداع حسینش چنان سلامی گفت

که عرش و کرسی و لوح از سلام او لرزید

 

به قتلگاه چو بوسید جسم بی‌سر را

وداع کرد دو فرزند و شش برادر را

 

سلام بر دو شهید و کمال باورشان

که شیر داد ز ایثار و عشق مادرشان

 

دو یادگار سرافراز حعفر طیّار

که بال و پر زده در خون چو جدّ اطهرشان

 

دو سرو ناز گلستان عشق و آزادی

که جلوه کرد فروغ خدا ز گوهرشان

 

دو ماه پاره که در آسمان عبدالله

ز کهکشان شهادت دمید اخترشان

 

همین نه هدیۀ زینب برای عاشورا

که بهر کرببلا آفرید داورشان

 

به حسن پرورش و لطف مادری زینب

نمود سجده چو در خون فتاد پیکرشان

 

برون ز خیمه نرفت و دلش ندا می‌داد

حسین هدیۀ ناچیز من قبولت باد

 

سلام باد به نور دو دیدۀ زینب

گل به باغ فضیلت دمیدۀ زینب

 

سلیل جعفر طیّار و ابن عبدالله

تبلوری ز صفات حمیدۀ زینب

 

مُعین دین خدا عون، مظهر ایثار

به دامن عظمت پروریدۀ زینب

 

به بین به عشق ولایت که قدر این فرزند

نبد فزوده ز اکبر به دیدۀ زینب

 

به کربلای حسینی به خاک و خون غلطید

که بود راه جهاد و عقیدۀ زینب

 

نکرد پیش برادر جَزَع ز ماتم او

اگر چه سوخت دل داغدیدۀ زینب

 

حسین پیکر او چون سوی حرم برداشت

برای دیدنش از خیمه پا برون نگذاشت

 

سلام ما به محمّد، زدودۀ اخیار

عزیز زینب و از آل جعفر طیار

 

دلیر و پیکرش از بیم آخرت لرزان

جوان و سینه‌اش از شوق معرفت سرشار

 

در او نشانه‌ای از علم حیدر صفدر

در او تبلوری از حلم احمد مختار

 

چه سرفراز درآمد ز امتحان خدای

که سر فرود نیاورد در بر اغیار

 

کسی که تربیتش داده دختر زهرا

سزد به پای سلیل علی کند ایثار

 

به دشت ماریه گر تشنه لب شهادت یافت

گرفت بادۀ کوثر ز حیدر کرّار

 

فتاد و غرقه به خون شد به راه رهبر خویش

نهاد داغ دوباره به قلب مادر خویش

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×