مشخصات شعر

مرثیه‌خوانی ماه

دیگر نه تاب مانده به سینه، نه دل، قرار

افتاده جسم اطهرتان توی کارزار

 

ای چشم‌های پاک شما گرمی دلم

ای دست‌های سبز شما معنی بهار

 

وقت وداع نیست که محمل‌نشین شدم

وقت وداع نیست که بر نیزه‌ها سوار ...

 

مادر فدای سرخی خون غریب‌تان

هی ریخت روی دامن او دانه انار

 

آمد برادرم که بگوید ... ز من شنید:

 ای کاش باز زنده شوند و هزار بار

 

جان را فدای جان برادر کنند و من

هر بار از دلیری‌شان غرق افتخار ...

 

اما چه حیف این سر خورشید کربلاست

ماه و ستاره‌های بنی‌هاشمش مدار!

 

سر را اگر به چوبۀ محمل زدم، دگر

طاقت نمانده است در این قلب سوگوار

 

با آتش آمدند و دم تازیانه‌ها

اطفال آن فاطمه ... شلاق ... نیزه ... خار

 

***

 

با کاروان زخم از این دشت می‌روم

کی می‌شود که باز بیایم بر این مزار

 

ای عشق سربلند که بر نیزه می‌روی

از حلقۀ کمند تو لایمکن الفرار

 

ما را ببخش هر چه کم از تو سروده‌ایم

خون خدا، به سینۀ ما کربلا ببار

 

مرثیه‌خوانی ماه

دیگر نه تاب مانده به سینه، نه دل، قرار

افتاده جسم اطهرتان توی کارزار

 

ای چشم‌های پاک شما گرمی دلم

ای دست‌های سبز شما معنی بهار

 

وقت وداع نیست که محمل‌نشین شدم

وقت وداع نیست که بر نیزه‌ها سوار ...

 

مادر فدای سرخی خون غریب‌تان

هی ریخت روی دامن او دانه انار

 

آمد برادرم که بگوید ... ز من شنید:

 ای کاش باز زنده شوند و هزار بار

 

جان را فدای جان برادر کنند و من

هر بار از دلیری‌شان غرق افتخار ...

 

اما چه حیف این سر خورشید کربلاست

ماه و ستاره‌های بنی‌هاشمش مدار!

 

سر را اگر به چوبۀ محمل زدم، دگر

طاقت نمانده است در این قلب سوگوار

 

با آتش آمدند و دم تازیانه‌ها

اطفال آن فاطمه ... شلاق ... نیزه ... خار

 

***

 

با کاروان زخم از این دشت می‌روم

کی می‌شود که باز بیایم بر این مزار

 

ای عشق سربلند که بر نیزه می‌روی

از حلقۀ کمند تو لایمکن الفرار

 

ما را ببخش هر چه کم از تو سروده‌ایم

خون خدا، به سینۀ ما کربلا ببار

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×