مشخصات شعر

شمشیر غیرت

با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم

آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم

 

من عون هستم، عون ـ خواهرزاده‌ی نورم ـ

غم‌نامۀ خورشیدها را در برم دارم

 

شمشیر غیرت در نیامِ اذن میدان است

یک کربلا احساس در چشم ترم دارم

 

جای من اینجا نیست من از آسمان هستم

تصویری از پرواز در بال و پرم دارم

 

جان ـ این امانت ـ را خداوندا بگیر اینک

من شرم از جانی که با خود می‌برم دارم

 

کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق

در این بیابان زخم‌ها در پیکرم دارم

 

دشمن نمی‌داند که من از نسل خورشیدم

دشمن نمی‌داند که صبر از مادرم دارم

 

جان هدیه‌ای کوچک برای بارگاه توست

آنسان که من شرم از وداع آخرم دارم

 

شمشیر غیرت

با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم

آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم

 

من عون هستم، عون ـ خواهرزاده‌ی نورم ـ

غم‌نامۀ خورشیدها را در برم دارم

 

شمشیر غیرت در نیامِ اذن میدان است

یک کربلا احساس در چشم ترم دارم

 

جای من اینجا نیست من از آسمان هستم

تصویری از پرواز در بال و پرم دارم

 

جان ـ این امانت ـ را خداوندا بگیر اینک

من شرم از جانی که با خود می‌برم دارم

 

کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق

در این بیابان زخم‌ها در پیکرم دارم

 

دشمن نمی‌داند که من از نسل خورشیدم

دشمن نمی‌داند که صبر از مادرم دارم

 

جان هدیه‌ای کوچک برای بارگاه توست

آنسان که من شرم از وداع آخرم دارم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×