مشخصات شعر

زمزمه

نهراسید که من بعد شما شب باشم

قصد دارم که در این قافله کوکب باشم

 

با دو بالی که شمائید گمانم بشود

بپرم تا لب گودال ... مقرّب باشم

 

هر دوتان از لب این حادثه خون می‌نوشید

تا من از غلغله‌ای سرخ لبالب باشم

 

دست عباس قلم شد بنویسد: «دریا»

بوسه بر خون زده‌ام تا که مرکب باشم

 

خونتان تازه‌ترین زینتِ مادر شده است

حیف دیگر پدرم نیست که زینب باشم

 

زمزمه

نهراسید که من بعد شما شب باشم

قصد دارم که در این قافله کوکب باشم

 

با دو بالی که شمائید گمانم بشود

بپرم تا لب گودال ... مقرّب باشم

 

هر دوتان از لب این حادثه خون می‌نوشید

تا من از غلغله‌ای سرخ لبالب باشم

 

دست عباس قلم شد بنویسد: «دریا»

بوسه بر خون زده‌ام تا که مرکب باشم

 

خونتان تازه‌ترین زینتِ مادر شده است

حیف دیگر پدرم نیست که زینب باشم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×