مشخصات شعر

حضور سرخ ۲

شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد

خورشید، خیمه در جریان غبار زد

 

منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد

مکتب! طنین خطبه‌ی غرای بامداد!

 

تقویم چار فصل سحر را بهم زد و ...

گلزخم‌های خواندنی‌اش را رقم زد و

 

بر سایه‌ها تلاوت زیبایِ نور کرد

آرام از تغافل صحرا عبور کرد

 

کم‌کم گذشت و دید، فقط تیر می‌رسد

شب، یکه خورد و پنجره‌ای زیر خنده زد

 

زینب ستارگان خودش را صدا زد و

در بین ماه و حضرت خورشید جار زد 

 

فرمود: تا به خون خدا اقتدا کنند

تا عشق را به سرخی آتش ادا کند

 

ابری سیاه آمد و پیچید، دورشان

سرخی نشست، بر سر و روی ستارگان

 

دیوارهای سایه‌نشین، جابه‌جا شدند

باران زد و دو صاعقه از هم جدا شدند

 

حضور سرخ ۲

شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد

خورشید، خیمه در جریان غبار زد

 

منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد

مکتب! طنین خطبه‌ی غرای بامداد!

 

تقویم چار فصل سحر را بهم زد و ...

گلزخم‌های خواندنی‌اش را رقم زد و

 

بر سایه‌ها تلاوت زیبایِ نور کرد

آرام از تغافل صحرا عبور کرد

 

کم‌کم گذشت و دید، فقط تیر می‌رسد

شب، یکه خورد و پنجره‌ای زیر خنده زد

 

زینب ستارگان خودش را صدا زد و

در بین ماه و حضرت خورشید جار زد 

 

فرمود: تا به خون خدا اقتدا کنند

تا عشق را به سرخی آتش ادا کند

 

ابری سیاه آمد و پیچید، دورشان

سرخی نشست، بر سر و روی ستارگان

 

دیوارهای سایه‌نشین، جابه‌جا شدند

باران زد و دو صاعقه از هم جدا شدند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×