مشخصات شعر

حضور سرخ ۱

آهی کشید و دور و برش را نگاه کرد

بی‌اختیار، پشت سرش را نگاه کرد

 

مثل همیشه طرز نگاهش غریب بود

این التفات پر هیجانش عجیب بود

 

زینب گمان نکرد، که تنها بیاید و ...

کاری بزرگ او دو یلش بر نیاید و ...

 

شرمندۀ برادر تنهای خود شود

می‌خواست، قهرمان، به معنای خود شود

 

آهی کشید و دور و برش را نگاه کرد

اسبی کشید شیهه، پرش را نگاه کرد

 

زینب به وجد آمد و شک را کنار زد

بر کوهساری از هیجان رفت و جار زد

 

آنک ستاره‌گان من از راه می‌رسند

با جوششی طپنده و دلخواه می‌رسند

 

از راه می‌رسند که دنیای من شوند

تا هدیه‌ای بزرگ به مولای من شوند

 

دیگر در اشک‌هام، پناهنده نیستم

پیش حسین و فاطمه شرمنده نیستم

 

حضور سرخ ۱

آهی کشید و دور و برش را نگاه کرد

بی‌اختیار، پشت سرش را نگاه کرد

 

مثل همیشه طرز نگاهش غریب بود

این التفات پر هیجانش عجیب بود

 

زینب گمان نکرد، که تنها بیاید و ...

کاری بزرگ او دو یلش بر نیاید و ...

 

شرمندۀ برادر تنهای خود شود

می‌خواست، قهرمان، به معنای خود شود

 

آهی کشید و دور و برش را نگاه کرد

اسبی کشید شیهه، پرش را نگاه کرد

 

زینب به وجد آمد و شک را کنار زد

بر کوهساری از هیجان رفت و جار زد

 

آنک ستاره‌گان من از راه می‌رسند

با جوششی طپنده و دلخواه می‌رسند

 

از راه می‌رسند که دنیای من شوند

تا هدیه‌ای بزرگ به مولای من شوند

 

دیگر در اشک‌هام، پناهنده نیستم

پیش حسین و فاطمه شرمنده نیستم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×