مشخصات شعر

باغبان خسته

او باغبان خستۀ گل‌های چیده است

اندازۀ تمام بشر داغ دیده است

 

از گریه‌هاش دشت پر از رود می‌شود

یک زن که از حوالی باران رسیده است

 

یک زن شبیه عشق، میان ستاره‌ها

یک تکّه آفتاب برایم خریده است

 

حتی فرات پیش تو سیراب می‌شود

زیرا که با طعم تشنگ‌ات را چشیده است

 

آزاده مادری است که از پیش خیمه‌ها

تا ناکجای غربت میدان دویده است

 

تنها کنار غربت یک مشک مانده است

مانند یک درخت که برگش تکیده است

 

مادر نشسته خم شد و از جا بلند شد

حالا دو سر مقابل او قد کشیده است

 

آرام با محمد و عونش وداع کرد

شاید که وقت رفتن زینب رسیده است

 

باغبان خسته

او باغبان خستۀ گل‌های چیده است

اندازۀ تمام بشر داغ دیده است

 

از گریه‌هاش دشت پر از رود می‌شود

یک زن که از حوالی باران رسیده است

 

یک زن شبیه عشق، میان ستاره‌ها

یک تکّه آفتاب برایم خریده است

 

حتی فرات پیش تو سیراب می‌شود

زیرا که با طعم تشنگ‌ات را چشیده است

 

آزاده مادری است که از پیش خیمه‌ها

تا ناکجای غربت میدان دویده است

 

تنها کنار غربت یک مشک مانده است

مانند یک درخت که برگش تکیده است

 

مادر نشسته خم شد و از جا بلند شد

حالا دو سر مقابل او قد کشیده است

 

آرام با محمد و عونش وداع کرد

شاید که وقت رفتن زینب رسیده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×