مشخصات شعر

خطبۀ زینبیّه

اینک زمان زمانِ غزل‌خوانیِ من است

بیتی‌ست این دو خط که به پیشانیِ من است

 

هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن

این میهمانیِ تو نَه ... مهمانیِ من است!

 

غرّه نشو به آنچه سَرِ نیزه کرده‌ای

اینها چراغ‌های چراغانیِ من است

 

ایمن مباد از این همه مشعل خزانِ تو

تا نوبتِ بهار گُل افشانیِ من است

 

ما را چو آفتاب به شامَت کشانده‌ای

اینک زمانِ قافله گردانیِ من است

 

دل نیست در دلم ... غم و خشم است در دلم

زندانِ من هموست که زندانیِ من است

 

هفتاد سر از این همه، با من برادرند

اما دو سَر از این همه، قربانی من است

 

نذرِ من است و برخی احیای دین حق

خونِ دو چشمخانۀ بارانیِ من است

 

زخمی دو سو که با تن و با جانم آشناست

بیتی حَزین که طالعِ پیشانیِ من است

 

بیتی که با ردیفِ نمک زخم ‌خورده است

بیتی که شاه بیتِ پریشانیِ من است

 

خطبۀ زینبیّه

اینک زمان زمانِ غزل‌خوانیِ من است

بیتی‌ست این دو خط که به پیشانیِ من است

 

هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن

این میهمانیِ تو نَه ... مهمانیِ من است!

 

غرّه نشو به آنچه سَرِ نیزه کرده‌ای

اینها چراغ‌های چراغانیِ من است

 

ایمن مباد از این همه مشعل خزانِ تو

تا نوبتِ بهار گُل افشانیِ من است

 

ما را چو آفتاب به شامَت کشانده‌ای

اینک زمانِ قافله گردانیِ من است

 

دل نیست در دلم ... غم و خشم است در دلم

زندانِ من هموست که زندانیِ من است

 

هفتاد سر از این همه، با من برادرند

اما دو سَر از این همه، قربانی من است

 

نذرِ من است و برخی احیای دین حق

خونِ دو چشمخانۀ بارانیِ من است

 

زخمی دو سو که با تن و با جانم آشناست

بیتی حَزین که طالعِ پیشانیِ من است

 

بیتی که با ردیفِ نمک زخم ‌خورده است

بیتی که شاه بیتِ پریشانیِ من است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×