مشخصات شعر

داغ روی داغ

ای مدینه! سوز دیگر ساز کن

در به روی داغداران باز کن

 

ای زمینت جنت الاعلای من

دامنت کنعان یوسف‌های من

 

تا بشیرت روی بر دروازه کرد

داغ هجده یوسفت را تازه کرد

 

این صدای نالۀ پیوسته چیست

این سیه‌پوش غریب خسته کیست؟

 

پای خود را کرده خالی از رکاب

پای تا سر اضطراب است اضطراب

 

ای مدینه سوی خود راهش مده

سینه پیش شعلۀ آهش مده

 

این به لب دارد پیامی دردناک

می‌کند قلب نبی را چاک‌چاک

 

قاصد گل‌های خونین حجاز

گرید و گوید به صوتی جان‌گداز

 

اهل یثرب خون فشانید از دو عین

من خبر آوردم از قتل حسین

 

پیکرش غلطان به خون در قتلگاه

سر به نوک نیزه همچون قرص ماه

 

این خبر چون شعله از دل سر کشید

آتشی شد شهر را در برکشید

 

از زمین برخواست شیون بر فلک

آسمان پر شد ز فریاد ملک

 

مردها همچون زنان شیون زدند

بر شرار سینه‌ها دامن زدند

 

هاشمیات از حرم بیرون شدند

غرق در دریای اشک و خون شدند

 

با خروش واحسینا واحسین

خون به جای اشک بارید از دو عین

 

دیده بر قبر پیمبر دوختند

سوختند و سوختند و سوختند

 

یا محمّد! باز داغت تازه شد

اهل بیتت وارد دروازه شد

 

باغبانا باغبانا! ناله کن

گریه بر غنچه، فغان بر لاله کن

 

جان عبدالله جعفر بر لب است

دیده‌اش در جستجوی زینب است

 

یک طرف امّ‌البنین بی بنین

با دو طفل ماه روی نازنین

 

کرد سیری در میان کاروان

شد به سوی محمل زینب روان

 

پای تا سر ناله و افسوس و آه

کرد با حیرت به هر جانب نگاه

 

بانوان و دختران با احترام

داده بر امّ‌البنین یک‌یک سلام

 

مادر عباس با قلب کباب

داد یک‌یک آل عصمت را جواب

 

گفت ای یاران سؤالم از شماست

دختر مظلومه‌ام زینب کجاست؟

 

دید ناگه بانویی با قدّ خم

گفت مادر! دخترت زینب منم

 

جان مادر داغ، پیرم کرده است

درد و غم از عمر، سیرم کرده است

 

بیشتر بر من نگاه انداختی

زینبت را دیده و نشناختی

 

اینکه بینی سوزم از پا تا به سر

داغ روی داغ دارم بر جگر

 

من سیه‌پوش گل یاس توام

داغدار از بهر عباس توام

 

گریه کن مادر برای من که من

بی‌حسینم بازگشتم در وطن

 

یک گلستان لاله پرپر دیده‌ام

داغ قاسم، داغ اکبر دیده‌ام

داغ روی داغ

ای مدینه! سوز دیگر ساز کن

در به روی داغداران باز کن

 

ای زمینت جنت الاعلای من

دامنت کنعان یوسف‌های من

 

تا بشیرت روی بر دروازه کرد

داغ هجده یوسفت را تازه کرد

 

این صدای نالۀ پیوسته چیست

این سیه‌پوش غریب خسته کیست؟

 

پای خود را کرده خالی از رکاب

پای تا سر اضطراب است اضطراب

 

ای مدینه سوی خود راهش مده

سینه پیش شعلۀ آهش مده

 

این به لب دارد پیامی دردناک

می‌کند قلب نبی را چاک‌چاک

 

قاصد گل‌های خونین حجاز

گرید و گوید به صوتی جان‌گداز

 

اهل یثرب خون فشانید از دو عین

من خبر آوردم از قتل حسین

 

پیکرش غلطان به خون در قتلگاه

سر به نوک نیزه همچون قرص ماه

 

این خبر چون شعله از دل سر کشید

آتشی شد شهر را در برکشید

 

از زمین برخواست شیون بر فلک

آسمان پر شد ز فریاد ملک

 

مردها همچون زنان شیون زدند

بر شرار سینه‌ها دامن زدند

 

هاشمیات از حرم بیرون شدند

غرق در دریای اشک و خون شدند

 

با خروش واحسینا واحسین

خون به جای اشک بارید از دو عین

 

دیده بر قبر پیمبر دوختند

سوختند و سوختند و سوختند

 

یا محمّد! باز داغت تازه شد

اهل بیتت وارد دروازه شد

 

باغبانا باغبانا! ناله کن

گریه بر غنچه، فغان بر لاله کن

 

جان عبدالله جعفر بر لب است

دیده‌اش در جستجوی زینب است

 

یک طرف امّ‌البنین بی بنین

با دو طفل ماه روی نازنین

 

کرد سیری در میان کاروان

شد به سوی محمل زینب روان

 

پای تا سر ناله و افسوس و آه

کرد با حیرت به هر جانب نگاه

 

بانوان و دختران با احترام

داده بر امّ‌البنین یک‌یک سلام

 

مادر عباس با قلب کباب

داد یک‌یک آل عصمت را جواب

 

گفت ای یاران سؤالم از شماست

دختر مظلومه‌ام زینب کجاست؟

 

دید ناگه بانویی با قدّ خم

گفت مادر! دخترت زینب منم

 

جان مادر داغ، پیرم کرده است

درد و غم از عمر، سیرم کرده است

 

بیشتر بر من نگاه انداختی

زینبت را دیده و نشناختی

 

اینکه بینی سوزم از پا تا به سر

داغ روی داغ دارم بر جگر

 

من سیه‌پوش گل یاس توام

داغدار از بهر عباس توام

 

گریه کن مادر برای من که من

بی‌حسینم بازگشتم در وطن

 

یک گلستان لاله پرپر دیده‌ام

داغ قاسم، داغ اکبر دیده‌ام

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×