مشخصات شعر

رأس ساعت سر

کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

 

تمام خاطرۀ کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

 

ز کودکی خودش تا خود همین حالا

همیشه منتظر مردِ آب‌آور بود

 

تمام غصه‌اش این بود که گلوش چرا

بزرگتر ز گلوی علی‌اصغر بود

 

تو یک طرف همۀ علم یک طرف اما

چگونه بود که این کفّه‌ها برابر بود

 

همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت

هشام هر چه که بَد از یزید بهتر بود

رأس ساعت سر

کسی که کودکی‌اش رأس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

 

تمام خاطرۀ کودکی این آقا

پر از حضور غریب گلو و خنجر بود

 

ز کودکی خودش تا خود همین حالا

همیشه منتظر مردِ آب‌آور بود

 

تمام غصه‌اش این بود که گلوش چرا

بزرگتر ز گلوی علی‌اصغر بود

 

تو یک طرف همۀ علم یک طرف اما

چگونه بود که این کفّه‌ها برابر بود

 

همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت

هشام هر چه که بَد از یزید بهتر بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×