مشخصات شعر

او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده‌ام

گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر

گیسوان غرق خونت را ببویم بیشتر

 

در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها

هر قدر از پشت سر از روبرویم بیشتر

 

هر قدر از دست تازیانه‌اش کردم فرار

آن سیاهی باز می‌آمد به سویم بیشتر

 

هر چه کمتر گریه کردم هر چه کمتر گم شدم

هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر

 

از همان عصری که دیدم خیمه‌ها آتش گرفت

با همه قهرم ولیکن با عمویم بیشتر

...

...

بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده‌ام

عمه دقت می‌کند هر شب به مویم بیشتر

 

از همان روز است که قطره به قطره جای آب

لخته لخته می‌چکد خون از وضویم بیشتر

 

عمه می‌داند ولیکن من نمی‌دانم چرا

درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟

 

او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده‌ام

من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر

 

او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده‌ام

گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر

گیسوان غرق خونت را ببویم بیشتر

 

در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها

هر قدر از پشت سر از روبرویم بیشتر

 

هر قدر از دست تازیانه‌اش کردم فرار

آن سیاهی باز می‌آمد به سویم بیشتر

 

هر چه کمتر گریه کردم هر چه کمتر گم شدم

هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر

 

از همان عصری که دیدم خیمه‌ها آتش گرفت

با همه قهرم ولیکن با عمویم بیشتر

...

...

بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده‌ام

عمه دقت می‌کند هر شب به مویم بیشتر

 

از همان روز است که قطره به قطره جای آب

لخته لخته می‌چکد خون از وضویم بیشتر

 

عمه می‌داند ولیکن من نمی‌دانم چرا

درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟

 

او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده‌ام

من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×