مشخصات شعر

گریۀ خندیده

امان از این قرائت‌های طنّاز!

امان از کوریِ دل، دیده باز!

 

به دست آور دلی از جنس دیگر

بخوان این قصه را با دیدۀ تر

 

هزاران داغ اگر در سینه ماست

به چشمِ تر بخوان، این قصّه زیباست

 

نه آب رخوت است این رود جاری

به پلکی می‌کند جان را بهاری

 

شده هر روز نوتر دیده ما

به لطفِ گریۀ خندیدۀ ما

 

و گر نه گریه بر گل‌ها روا نیست

خدا محتاج سیلِ اشک ما نیست

 

جهان را عشق می‌بخشد دَمِ او

زلالی می‌دهد جان را غمِ او

 

و گر نه قصۀ پر غصه کم نیست

دلِ تاریخ پُر خون از تباهی‌ست

 

دریغ و داغ و خاک و خون بهانه‌ست

در آن سو، ماجرایی عاشقانه‌ست

 

نه اسطوره، نه افسانه، نه افسون

نه مرگ پوچ، نه تخدیر و افیون

 

نه از جنسِ یلان ماجراجو

نه از خیلِ سوارانِ هیاهو ...

 

گریۀ خندیده

امان از این قرائت‌های طنّاز!

امان از کوریِ دل، دیده باز!

 

به دست آور دلی از جنس دیگر

بخوان این قصه را با دیدۀ تر

 

هزاران داغ اگر در سینه ماست

به چشمِ تر بخوان، این قصّه زیباست

 

نه آب رخوت است این رود جاری

به پلکی می‌کند جان را بهاری

 

شده هر روز نوتر دیده ما

به لطفِ گریۀ خندیدۀ ما

 

و گر نه گریه بر گل‌ها روا نیست

خدا محتاج سیلِ اشک ما نیست

 

جهان را عشق می‌بخشد دَمِ او

زلالی می‌دهد جان را غمِ او

 

و گر نه قصۀ پر غصه کم نیست

دلِ تاریخ پُر خون از تباهی‌ست

 

دریغ و داغ و خاک و خون بهانه‌ست

در آن سو، ماجرایی عاشقانه‌ست

 

نه اسطوره، نه افسانه، نه افسون

نه مرگ پوچ، نه تخدیر و افیون

 

نه از جنسِ یلان ماجراجو

نه از خیلِ سوارانِ هیاهو ...

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×