مشخصات شعر

عطش نوشید

عطش نوشید، لب تشنه‌ترین شد

تنَش مجموعۀ زخم زمین شد

 

در این سو، چشم‌ها در راهِ او ماند

در آن سو، جذبۀ پیغمبرش خواند

 

زلالِ نابِ مینویی به دستش

جهان بادا فدای چشم مستش!

 

در آن آیینه، گل خندید و خندید

یقین دارم؛ که خود را بیش‌تر دید!

 

عطش نوشید

عطش نوشید، لب تشنه‌ترین شد

تنَش مجموعۀ زخم زمین شد

 

در این سو، چشم‌ها در راهِ او ماند

در آن سو، جذبۀ پیغمبرش خواند

 

زلالِ نابِ مینویی به دستش

جهان بادا فدای چشم مستش!

 

در آن آیینه، گل خندید و خندید

یقین دارم؛ که خود را بیش‌تر دید!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×