مشخصات شعر

تصرُّف

خدایا! این چه سودا، این چه حالی است

که دستانم در این هنگامه خالی است

 

چه دارم غیرِ مُشتی واژۀ تار

گرفتارم، گرفتارم، گرفتار

 

خدایا! دست‌هایم بی‌قرارند

در آوارِ صدا طاقت ندارند

 

نماز خوف می‌خوانم شکسته

سراپا خسته و در خون نشسته

 

شکستم سبز در آهنگ باران

اگر دارد صدایم رنگِ باران

 

من از یک کاروان دل می‌نویسم

سفر؛ منزل به منزل می‌نویسم

 

صدایم کن به سَبکِ روشن خویش

رهایم کن؛ رها از چنگ تشویش

 

گره بردار از موجِ صدایم

که من آوازخوان نینوایم

 

بِدَم در بند بندِ جان من روح!

تصرّف کن در این آواز مجروح!

 

حیاتی تازه بخش آب و گلم را!

بشوران، نینوایی کن دلم را!

 

بگیر ای دوست! دستم را روان کن!

مرا چاووشِ راه کاروان کن!

 

صدا از توست، من خاموشم، ای دوست!

بخوان در من، سراپا گوشم، ای دوست!

 

تصرُّف

خدایا! این چه سودا، این چه حالی است

که دستانم در این هنگامه خالی است

 

چه دارم غیرِ مُشتی واژۀ تار

گرفتارم، گرفتارم، گرفتار

 

خدایا! دست‌هایم بی‌قرارند

در آوارِ صدا طاقت ندارند

 

نماز خوف می‌خوانم شکسته

سراپا خسته و در خون نشسته

 

شکستم سبز در آهنگ باران

اگر دارد صدایم رنگِ باران

 

من از یک کاروان دل می‌نویسم

سفر؛ منزل به منزل می‌نویسم

 

صدایم کن به سَبکِ روشن خویش

رهایم کن؛ رها از چنگ تشویش

 

گره بردار از موجِ صدایم

که من آوازخوان نینوایم

 

بِدَم در بند بندِ جان من روح!

تصرّف کن در این آواز مجروح!

 

حیاتی تازه بخش آب و گلم را!

بشوران، نینوایی کن دلم را!

 

بگیر ای دوست! دستم را روان کن!

مرا چاووشِ راه کاروان کن!

 

صدا از توست، من خاموشم، ای دوست!

بخوان در من، سراپا گوشم، ای دوست!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×