- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۶
- بازدید: ۱۰۶۹
- شماره مطلب: ۳۰۶۰
-
چاپ
تصرُّف
خدایا! این چه سودا، این چه حالی است
که دستانم در این هنگامه خالی است
چه دارم غیرِ مُشتی واژۀ تار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار
خدایا! دستهایم بیقرارند
در آوارِ صدا طاقت ندارند
نماز خوف میخوانم شکسته
سراپا خسته و در خون نشسته
شکستم سبز در آهنگ باران
اگر دارد صدایم رنگِ باران
من از یک کاروان دل مینویسم
سفر؛ منزل به منزل مینویسم
صدایم کن به سَبکِ روشن خویش
رهایم کن؛ رها از چنگ تشویش
گره بردار از موجِ صدایم
که من آوازخوان نینوایم
بِدَم در بند بندِ جان من روح!
تصرّف کن در این آواز مجروح!
حیاتی تازه بخش آب و گلم را!
بشوران، نینوایی کن دلم را!
بگیر ای دوست! دستم را روان کن!
مرا چاووشِ راه کاروان کن!
صدا از توست، من خاموشم، ای دوست!
بخوان در من، سراپا گوشم، ای دوست!
-
دلاویز
خیابان در خیابان داغ جاریست
زمین و آسمان در سوگواریست
بخوان، ای نوحهخوان! از داغ زهرا
که تاراج خزان شد باغ زهرا
-
سوگند و صدا
قسم میخوردم به آن سردارِ بیسر
که از خونش شده کوثر معطّر
قسم خوردم به آن دست بریده
که دنیا مثلِ او هرگز ندیده
-
نوای نینوا
بیا، بشنو نوای نینوا را
بسوز اسطورهها، افسانهها را
حقیقت نیست در آواز آنان
طریقت نیست در پروازِ آنان
-
هیهات!
حسین و اختیار ننگ؟ ... هیهات!
تبسُّم در غبارِ ننگ؟ ... هیهات!
ستم را یاوری کردن تباهیست
ستمکاری سیاهی، روسیاهیست
تصرُّف
خدایا! این چه سودا، این چه حالی است
که دستانم در این هنگامه خالی است
چه دارم غیرِ مُشتی واژۀ تار
گرفتارم، گرفتارم، گرفتار
خدایا! دستهایم بیقرارند
در آوارِ صدا طاقت ندارند
نماز خوف میخوانم شکسته
سراپا خسته و در خون نشسته
شکستم سبز در آهنگ باران
اگر دارد صدایم رنگِ باران
من از یک کاروان دل مینویسم
سفر؛ منزل به منزل مینویسم
صدایم کن به سَبکِ روشن خویش
رهایم کن؛ رها از چنگ تشویش
گره بردار از موجِ صدایم
که من آوازخوان نینوایم
بِدَم در بند بندِ جان من روح!
تصرّف کن در این آواز مجروح!
حیاتی تازه بخش آب و گلم را!
بشوران، نینوایی کن دلم را!
بگیر ای دوست! دستم را روان کن!
مرا چاووشِ راه کاروان کن!
صدا از توست، من خاموشم، ای دوست!
بخوان در من، سراپا گوشم، ای دوست!