مشخصات شعر

گلوی برادر

ای داده ز دست، یاور خود را

وز دست نداده باور خود را

 

ای برده به ساحل یقین از موج

کشتیِّ به خون شناور خود را

 

هفتاد و دو داغ را به جان دیده

وز دست نداده سنگر خود را

 

چون تو، که اسیر بود و کرد احیا؟

راه و روش پیمبر خود را

 

چون تو که نثار کرده بی‌منّت

یک باغ، گل معطّر خود را؟

 

جز تو که به زیر خارها دیده

گل‌های عزیز و پرپر خود را؟

 

جز تو که به جای مادرش بوسید

زیر گلوی برادر خود را؟

 

غیر از تو که دیده روی دست خود

پرپر زدن کبوتر خود را؟

 

غیر از تو که در حدیث خون خوانده

گلبانگ پیام رهبر خود را؟

 

غیر از تو، که روی نیزه‌ها دیده

خورشید بلند اختر خود را؟

 

غیر از تو که زد به چوبۀ محمل

با دیدن ماه نو، سر خود را؟

 

غیر از تو که دیده روی خاکستر

نور دل و دیدۀ تر خود را

 

غیر از تو که در خرابه پنهان کرد

نیلوفر نازپرور خود را؟

 

گفتی به عزیز خویش، حق داری

نشناسی اگر که همسر خود را

 

شقّ‌القمر حسین نامیدی

ایثار علیِّ اکبر خور را

 

تاریخ ندیده مثل و مانندت

شاید که شهید زنده خوانندت

گلوی برادر

ای داده ز دست، یاور خود را

وز دست نداده باور خود را

 

ای برده به ساحل یقین از موج

کشتیِّ به خون شناور خود را

 

هفتاد و دو داغ را به جان دیده

وز دست نداده سنگر خود را

 

چون تو، که اسیر بود و کرد احیا؟

راه و روش پیمبر خود را

 

چون تو که نثار کرده بی‌منّت

یک باغ، گل معطّر خود را؟

 

جز تو که به زیر خارها دیده

گل‌های عزیز و پرپر خود را؟

 

جز تو که به جای مادرش بوسید

زیر گلوی برادر خود را؟

 

غیر از تو که دیده روی دست خود

پرپر زدن کبوتر خود را؟

 

غیر از تو که در حدیث خون خوانده

گلبانگ پیام رهبر خود را؟

 

غیر از تو، که روی نیزه‌ها دیده

خورشید بلند اختر خود را؟

 

غیر از تو که زد به چوبۀ محمل

با دیدن ماه نو، سر خود را؟

 

غیر از تو که دیده روی خاکستر

نور دل و دیدۀ تر خود را

 

غیر از تو که در خرابه پنهان کرد

نیلوفر نازپرور خود را؟

 

گفتی به عزیز خویش، حق داری

نشناسی اگر که همسر خود را

 

شقّ‌القمر حسین نامیدی

ایثار علیِّ اکبر خور را

 

تاریخ ندیده مثل و مانندت

شاید که شهید زنده خوانندت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×