مشخصات شعر

فصلی از یک شعر

تجلّی در منا

ای حسین، ای بهترین روزگار

شاهکارِ خلقت پروردگار

 

ای بلاگون و بلاجوی الست

ای ز جام سرمدی مخمور و مست

 

ای حسین ای ملک عشق و شاه عشق

ای دلیل و رهنمورد راه عشق

 

عشق شیرین‌کاری جولان توست

عشق میدان‌داری، میدان توست

 

عشق تسلیم تو در راه خداست

عشق تعلیم تو بر اهل وفاست

 

عشق یعنی قامت و یالای تو

عشق یعنی همّت والای تو

 

عشق یعنی شیوه‌ات، دلدادگی

عشق، یعنی سیره‌ات، آزادگی

 

عشق یعنی پاکبازی‌های تو

عشق یعنی سرفرازی‌های تو

 

عشق یعنی مست‌ات از یاد حق

عشق یعنی از لبت فریاد حق

 

عشق یعنی شور تو در راه دوست

عشق، یعنی هر چه خواهی، عشق اوست

 

عشق، آن در راه حق جان باختن

عشق جان از تشنگی بگداختن

 

عشق یعنی آن شکوه بی‌مثال

عشق یعنی کار تو جلّ جلال

 

آن تجلّی کردنت در طور عشق

هست مصداق تمام نور عشق

 

***

 

ای حسین ای بهترین ماسوا

ای حسین ای خوب و محبوب خدا

 

ای مسخّر کرده ملک عشق را

ناخدایی کرده فلک عشق را

 

زینبت با تو، به جولانگاه عشق

کوس همّت زد، به قربانگاه عشق

 

عشق یعنی با تو بودن هم قیام

وز تو بردن بر همه عالم پیام

 

زیور عشق است اسم زینبت

شیوۀ عشق است رسم زینبت

 

نطق‌های زینبت تفسیر عشق

گریه‌هایش آیت تأثیر عشق

 

عشق از زینب توان آموختن

عشق یعنی از فراقت سوختن

 

عشق یعنی زینب آن روح بزرگ

آن شکوه همّت، آن عزم سترگ

 

عشق کامل، معنی‌اش در یک کلام

زینب استی، زینب استی، والسّلام

 

السّلام ای زینب ای معنای عشق

السّلام ای رتبۀ والای عشق

 

السّلام ای اسوۀ صبر و ثبات

السّلام ای روشنی‌بخش حیات

 

السّلام ای قرّۀ عین رسول

السّلام ای مهجۀ قلب بتول

 

السّلام ای عزم و رأی استوار

السّلام ای مرتضی را یادگار

 

السّلام ای صولت دشمن‌شکن

ای قیامت پیرو صلح حسن

 

السّلام ای رهرو راه حسین

السّلام ای جان آگاه حسین

 

السّلام ای زینب ای جان صبور

السّلام ای در همه غم‌ها شکور

 

ای بلند آوازۀ عزت‌مدار

ای مهین بانوی ملک افتخار

 

ای حماسه‌آفرین جاودان

کاخ قدرت سر زده از لامکان

 

ای روان در کوی نامت شطّ اشک

وی به‌ یاد تو موشّح خطّ اشک

 

ای که نام اقدست باشد قرین

با بهار گریۀ شورآفرین

 

هر کجا نام تو آید بر زبان

اشک می‌جوشد به استقبال آن

 

***

 

کیست زینب؟ جان محزون حسین!

خواهر هم‌عهد و هم‌خون حسین

 

خلقتی از اصل عشق و اصل نور

طینتی ممزوج از عقل و شعور

 

گلبنی مسندنشین باغ عشق

لاله‌ای مرسوله‌بند داغ عشق

 

پرتوش، آیینه و آب و بلور

شبنمش دریای عشق و شطّ نور

 

صبح خلقت لحظۀ میلاد اوست

صور محشر تندر فریاد اوست

 

پر طراوت باغ خلد از شبنمش

دجله‌ها جاری است از چشم غمش

 

باغ دین آباد ز آب چشم او

کاخ کفر آوار سیل خشم او

 

ریخت از چشمش در این جا هر شهاب

در سپهر عشق گردید آفتاب

 

نور ریزد از جبین نام او

مهر تابد از طنین نام او

 

باغ دین سرسبز نام زینب است

تاک عرفان مست جام زینب است

 

لیله‌القدری که دانی شام اوست

والضّحی یک لحظه از ایّام اوست

 

گر نبودی عزم زینب، دین نبود

یا اگر بود احمدی آیین نبود

 

عقل حیران است آیا این زن است؟

یا تجلّی‌گاه طور ایمن است!

 

عاجزند الفاظ، از توصیف او

بازماند معنی از تعریف او

 

حدّ زینب برتر از تعریف‌هاست

حدّ این تعریف در حدّ خداست ...

 

 

فصلی از یک شعر

تجلّی در منا

ای حسین، ای بهترین روزگار

شاهکارِ خلقت پروردگار

 

ای بلاگون و بلاجوی الست

ای ز جام سرمدی مخمور و مست

 

ای حسین ای ملک عشق و شاه عشق

ای دلیل و رهنمورد راه عشق

 

عشق شیرین‌کاری جولان توست

عشق میدان‌داری، میدان توست

 

عشق تسلیم تو در راه خداست

عشق تعلیم تو بر اهل وفاست

 

عشق یعنی قامت و یالای تو

عشق یعنی همّت والای تو

 

عشق یعنی شیوه‌ات، دلدادگی

عشق، یعنی سیره‌ات، آزادگی

 

عشق یعنی پاکبازی‌های تو

عشق یعنی سرفرازی‌های تو

 

عشق یعنی مست‌ات از یاد حق

عشق یعنی از لبت فریاد حق

 

عشق یعنی شور تو در راه دوست

عشق، یعنی هر چه خواهی، عشق اوست

 

عشق، آن در راه حق جان باختن

عشق جان از تشنگی بگداختن

 

عشق یعنی آن شکوه بی‌مثال

عشق یعنی کار تو جلّ جلال

 

آن تجلّی کردنت در طور عشق

هست مصداق تمام نور عشق

 

***

 

ای حسین ای بهترین ماسوا

ای حسین ای خوب و محبوب خدا

 

ای مسخّر کرده ملک عشق را

ناخدایی کرده فلک عشق را

 

زینبت با تو، به جولانگاه عشق

کوس همّت زد، به قربانگاه عشق

 

عشق یعنی با تو بودن هم قیام

وز تو بردن بر همه عالم پیام

 

زیور عشق است اسم زینبت

شیوۀ عشق است رسم زینبت

 

نطق‌های زینبت تفسیر عشق

گریه‌هایش آیت تأثیر عشق

 

عشق از زینب توان آموختن

عشق یعنی از فراقت سوختن

 

عشق یعنی زینب آن روح بزرگ

آن شکوه همّت، آن عزم سترگ

 

عشق کامل، معنی‌اش در یک کلام

زینب استی، زینب استی، والسّلام

 

السّلام ای زینب ای معنای عشق

السّلام ای رتبۀ والای عشق

 

السّلام ای اسوۀ صبر و ثبات

السّلام ای روشنی‌بخش حیات

 

السّلام ای قرّۀ عین رسول

السّلام ای مهجۀ قلب بتول

 

السّلام ای عزم و رأی استوار

السّلام ای مرتضی را یادگار

 

السّلام ای صولت دشمن‌شکن

ای قیامت پیرو صلح حسن

 

السّلام ای رهرو راه حسین

السّلام ای جان آگاه حسین

 

السّلام ای زینب ای جان صبور

السّلام ای در همه غم‌ها شکور

 

ای بلند آوازۀ عزت‌مدار

ای مهین بانوی ملک افتخار

 

ای حماسه‌آفرین جاودان

کاخ قدرت سر زده از لامکان

 

ای روان در کوی نامت شطّ اشک

وی به‌ یاد تو موشّح خطّ اشک

 

ای که نام اقدست باشد قرین

با بهار گریۀ شورآفرین

 

هر کجا نام تو آید بر زبان

اشک می‌جوشد به استقبال آن

 

***

 

کیست زینب؟ جان محزون حسین!

خواهر هم‌عهد و هم‌خون حسین

 

خلقتی از اصل عشق و اصل نور

طینتی ممزوج از عقل و شعور

 

گلبنی مسندنشین باغ عشق

لاله‌ای مرسوله‌بند داغ عشق

 

پرتوش، آیینه و آب و بلور

شبنمش دریای عشق و شطّ نور

 

صبح خلقت لحظۀ میلاد اوست

صور محشر تندر فریاد اوست

 

پر طراوت باغ خلد از شبنمش

دجله‌ها جاری است از چشم غمش

 

باغ دین آباد ز آب چشم او

کاخ کفر آوار سیل خشم او

 

ریخت از چشمش در این جا هر شهاب

در سپهر عشق گردید آفتاب

 

نور ریزد از جبین نام او

مهر تابد از طنین نام او

 

باغ دین سرسبز نام زینب است

تاک عرفان مست جام زینب است

 

لیله‌القدری که دانی شام اوست

والضّحی یک لحظه از ایّام اوست

 

گر نبودی عزم زینب، دین نبود

یا اگر بود احمدی آیین نبود

 

عقل حیران است آیا این زن است؟

یا تجلّی‌گاه طور ایمن است!

 

عاجزند الفاظ، از توصیف او

بازماند معنی از تعریف او

 

حدّ زینب برتر از تعریف‌هاست

حدّ این تعریف در حدّ خداست ...

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×