مشخصات شعر

مهمانی

زیب آغوش نبی! نوک سنان جای تو نیست

مطبخ و خاک سیه، منزل و مأوای تو نیست

 

بی‌حیا آنکه نهادت به روی خاک تنور

عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست

 

دیشب ای دوست به مهمانی خولی رفتی

جان من! جای تو در خانۀ اعدای تو نیست

 

آی تا من ز جراحات تو این خاک سیاه

شویم از اشک که این گونه مداوای تو نیست

 

سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند

که مرا هیچ به سر غیر تماشای تو نیست

 

در ره دوست گذشتی ز سر و مال و عیال

هیچ کس را به جهان همّت والای تو نیست

 

نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو

آن دلی کو که چو من واله و شیدای تو نیست

 

مهمانی

زیب آغوش نبی! نوک سنان جای تو نیست

مطبخ و خاک سیه، منزل و مأوای تو نیست

 

بی‌حیا آنکه نهادت به روی خاک تنور

عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست

 

دیشب ای دوست به مهمانی خولی رفتی

جان من! جای تو در خانۀ اعدای تو نیست

 

آی تا من ز جراحات تو این خاک سیاه

شویم از اشک که این گونه مداوای تو نیست

 

سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند

که مرا هیچ به سر غیر تماشای تو نیست

 

در ره دوست گذشتی ز سر و مال و عیال

هیچ کس را به جهان همّت والای تو نیست

 

نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو

آن دلی کو که چو من واله و شیدای تو نیست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×