مشخصات شعر

غنچۀ حسین

خون خوردم در غم آن طفل، که جای لبنش

ریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش

 

کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت می‌خورد

گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش

 

گر تن نوگل لیلا، نبود لالۀ سرخ

از چه آغشته به خون گشت، چنین پیرهنش

 

غنچه‌ای از چمن‌زادۀ زهرا، بشکفت

که شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش

 

گلشنی ساخته در دشت بلا گشت، که بود

غنچه‌اش، اصغر و گل، قاسم و، اکبر سمنش

 

تشنه لب کشته شد آن شاه، که با خنجر و تیر

گشت، ببریده و شد دوخته، بر تن، کفنش

 

آن که باشد نظرش داروی هر درد «سنا»

چشم دارم، که فتد گوشۀ چشمی به منش

 

غنچۀ حسین

خون خوردم در غم آن طفل، که جای لبنش

ریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش

 

کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت می‌خورد

گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش

 

گر تن نوگل لیلا، نبود لالۀ سرخ

از چه آغشته به خون گشت، چنین پیرهنش

 

غنچه‌ای از چمن‌زادۀ زهرا، بشکفت

که شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش

 

گلشنی ساخته در دشت بلا گشت، که بود

غنچه‌اش، اصغر و گل، قاسم و، اکبر سمنش

 

تشنه لب کشته شد آن شاه، که با خنجر و تیر

گشت، ببریده و شد دوخته، بر تن، کفنش

 

آن که باشد نظرش داروی هر درد «سنا»

چشم دارم، که فتد گوشۀ چشمی به منش

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×