مشخصات شعر

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

 

خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است

از میکدۀ چشم تو آموخته مستی

 

تا جرعه‌ای از عشق تو ریزند به جامش

هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی

 

از چار طرف محو تماشای تو هستند

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

 

واکرد در مسجد الاقصای یقین را

«تکبیره‌الاحرام نمازی که تو بستی»

 

تا وا شدن پنجره، هرگز نزدی پلک

تا خون شدن حنجره‌، از پا ننشتی

 

ای کاش که گل‌های عطشناک نبینند

در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی

 

یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

 

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی؟

 

خورشید که سرچشمۀ زیبایی و نور است

از میکدۀ چشم تو آموخته مستی

 

تا جرعه‌ای از عشق تو ریزند به جامش

هر لاله کند دعوی پیمانه به دستی

 

از چار طرف محو تماشای تو هستند

هفتاد و دو آیینۀ توحیدپرستی

 

واکرد در مسجد الاقصای یقین را

«تکبیره‌الاحرام نمازی که تو بستی»

 

تا وا شدن پنجره، هرگز نزدی پلک

تا خون شدن حنجره‌، از پا ننشتی

 

ای کاش که گل‌های عطشناک نبینند

در دیدۀ خود خار غمی را که شکستی

 

یک گوشۀ چشم تو مرا از دو جهان بس

ای گردش چشمان تو سرچشمۀ هستی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×