مشخصات شعر

کیمیای عشق

خیمه زد بر هر دلی سلطان عشق

بست با جان رشتۀ پیمان عشق

 

عاشقان، ترک سر و جان کرده‌اند

جان فدای مهر جانان کرده‌اند

 

ای برادر، کیمیا دانی که چیست؟

کیمیا عشق است، غیر از عشق نیست

 

کیمیاگر، عاشق دلسوخته‌ست

شمع جان از نور حق افروخته‌ست

 

عاشق آن باشد که در میدان عشق

جان شیرین می‌کند قربان عشق

 

نیست بین عاشقانِ باصفا

پاکبازی چون شهید کربلا

 

آنکه بودی مصطفی را نور عین

رهبر آزادگان یعنی حسین

 

بود معشوقش خداوند کریم

خالق یکتای رحمان و رحیم

 

وصف این معشوق و عاشق کی توان

شرح کردن با نوشتن، با بیان

 

روز عاشورا حسین بن علی

آنکه بودش دل ز نور حق جلی

 

در منای عشق، شاه لامکان

داد هفتاد و دو قربانی به جان

 

از جفا و ظلم قوم بدگمان

داغ اکبر دید و عبّاس جوان

 

جسم قاسم در زمین کربلا

زیر سمّ اسب‌ها شد توتیا

 

چون که شد قنداقۀ اصغر گرفت

آتشی بر جان خشک و تر گرفت

 

با زبان بی‌زبانی با امام

گرم صحبت بود طفل تشنه‌کام

 

کز میان قوم بی‌دین، ناگهان

حرمله، تیری رها کرد از کمان

 

تیر آن بد کیش، چون از چلّه جست

آمد و بر حنجر اصغر نشست

 

کودک از این ماجرا بی‌تاب شد

چون گلی پژمرده اندر خواب شد

 

خون آن کودک به سوی آسمان

ریخت شه با دیدگان خونفشان

 

گفت این قربانی از آل رسول

کن ز لطف خویشتن، یا رب!  قبول

 

بعد از آن، سر حلقۀ اهل یقین

رفت سوی خیمه با حالی حزین

 

در حرم آن شهریار پاکباز

کرد یک‌یک را وداعی جانگداز

 

تا دهد در راه جانان امتحان

جان به کف بهرِ شهادت شد روان

 

آن امام دین، ولّی کردگار

با سپاس کفر شد در کارزار

 

در پی پیکار با خصم لعین

دست حق آمد برون از آستین

 

ذوالفقار حیدری در کار شد

روز دشمن همچو شام تار شد

 

تا برآمد آذرخش ذوالفقار

دشمن دین شد به دوزخ رهسپار

 

شاه دین چون داد بر دشمن شکست

ایستاد و از غزا برداشت دست

 

بود از بس طالب دیدار یار

گشت هنگام شهادت آشکار

 

حمله شد با نیزه و تیر و کمان

از همه سو بر امام انس و جان

 

من چه گویم کز سنان و تیغ و تیر

بسته در زنجیر خون شد پای شیر

 

تا فتاد از خانۀ زین بر زمین

ولوله افتاد بر عرش برین

 

زین مصیبت در عزا گردون نشست

کربلا یکسر به موج خون نشست

 

از جفا و جور و ظلم خاکیان

خاست فریاد از دل افلاکیان

 

قدسیان زین ماجرا حیران شدند

سر به زانو برده و گریان شدند

 

ای حسین! ای زیب دامان بتول!

ای حسین! ای نور چشمان رسول!

 

ای ز تو دین محمد پایدار!

وز تو ارکان شریعت استوار!

 

ای ز تو نخل عدالت پر ثمر!

کاخ بیداد و ستم زیر و زیر!

 

ای شفیع روز محشر یا حسین!

شیعیان را یار و یاور یا حسین ...

 

 

کیمیای عشق

خیمه زد بر هر دلی سلطان عشق

بست با جان رشتۀ پیمان عشق

 

عاشقان، ترک سر و جان کرده‌اند

جان فدای مهر جانان کرده‌اند

 

ای برادر، کیمیا دانی که چیست؟

کیمیا عشق است، غیر از عشق نیست

 

کیمیاگر، عاشق دلسوخته‌ست

شمع جان از نور حق افروخته‌ست

 

عاشق آن باشد که در میدان عشق

جان شیرین می‌کند قربان عشق

 

نیست بین عاشقانِ باصفا

پاکبازی چون شهید کربلا

 

آنکه بودی مصطفی را نور عین

رهبر آزادگان یعنی حسین

 

بود معشوقش خداوند کریم

خالق یکتای رحمان و رحیم

 

وصف این معشوق و عاشق کی توان

شرح کردن با نوشتن، با بیان

 

روز عاشورا حسین بن علی

آنکه بودش دل ز نور حق جلی

 

در منای عشق، شاه لامکان

داد هفتاد و دو قربانی به جان

 

از جفا و ظلم قوم بدگمان

داغ اکبر دید و عبّاس جوان

 

جسم قاسم در زمین کربلا

زیر سمّ اسب‌ها شد توتیا

 

چون که شد قنداقۀ اصغر گرفت

آتشی بر جان خشک و تر گرفت

 

با زبان بی‌زبانی با امام

گرم صحبت بود طفل تشنه‌کام

 

کز میان قوم بی‌دین، ناگهان

حرمله، تیری رها کرد از کمان

 

تیر آن بد کیش، چون از چلّه جست

آمد و بر حنجر اصغر نشست

 

کودک از این ماجرا بی‌تاب شد

چون گلی پژمرده اندر خواب شد

 

خون آن کودک به سوی آسمان

ریخت شه با دیدگان خونفشان

 

گفت این قربانی از آل رسول

کن ز لطف خویشتن، یا رب!  قبول

 

بعد از آن، سر حلقۀ اهل یقین

رفت سوی خیمه با حالی حزین

 

در حرم آن شهریار پاکباز

کرد یک‌یک را وداعی جانگداز

 

تا دهد در راه جانان امتحان

جان به کف بهرِ شهادت شد روان

 

آن امام دین، ولّی کردگار

با سپاس کفر شد در کارزار

 

در پی پیکار با خصم لعین

دست حق آمد برون از آستین

 

ذوالفقار حیدری در کار شد

روز دشمن همچو شام تار شد

 

تا برآمد آذرخش ذوالفقار

دشمن دین شد به دوزخ رهسپار

 

شاه دین چون داد بر دشمن شکست

ایستاد و از غزا برداشت دست

 

بود از بس طالب دیدار یار

گشت هنگام شهادت آشکار

 

حمله شد با نیزه و تیر و کمان

از همه سو بر امام انس و جان

 

من چه گویم کز سنان و تیغ و تیر

بسته در زنجیر خون شد پای شیر

 

تا فتاد از خانۀ زین بر زمین

ولوله افتاد بر عرش برین

 

زین مصیبت در عزا گردون نشست

کربلا یکسر به موج خون نشست

 

از جفا و جور و ظلم خاکیان

خاست فریاد از دل افلاکیان

 

قدسیان زین ماجرا حیران شدند

سر به زانو برده و گریان شدند

 

ای حسین! ای زیب دامان بتول!

ای حسین! ای نور چشمان رسول!

 

ای ز تو دین محمد پایدار!

وز تو ارکان شریعت استوار!

 

ای ز تو نخل عدالت پر ثمر!

کاخ بیداد و ستم زیر و زیر!

 

ای شفیع روز محشر یا حسین!

شیعیان را یار و یاور یا حسین ...

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×