مشخصات شعر

خندیدند

تیر بر مشک زدند و ز جفا خندیدند

یک صدا در همۀ کرب و بلا خندیدند

 

تا بسوزد جگر فاطمه و امّ‌بنین

پایکوبان همه با ساز و نوا خندیدند

 

تا که زیبایی چشم قمر از هم پاشید

همره حرمله، اولاد زنا خندیدند

 

سر او خرد شد از ثقل عمود آهن

تا که دیدند سرش گشت دو تا خندیدند

 

تا شنیدند حسین انکسر ظهری گفت

به زمین خوردن شاه شهدا خندیدند

 

ضمن تبریک به هم سوی حرم می‌رفتند

قوم محروم ز شرم و ز حیا خندیدند

 

وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم

ناکسان بی‌خبر از قهر خدا خندیدند

 

خندیدند

تیر بر مشک زدند و ز جفا خندیدند

یک صدا در همۀ کرب و بلا خندیدند

 

تا بسوزد جگر فاطمه و امّ‌بنین

پایکوبان همه با ساز و نوا خندیدند

 

تا که زیبایی چشم قمر از هم پاشید

همره حرمله، اولاد زنا خندیدند

 

سر او خرد شد از ثقل عمود آهن

تا که دیدند سرش گشت دو تا خندیدند

 

تا شنیدند حسین انکسر ظهری گفت

به زمین خوردن شاه شهدا خندیدند

 

ضمن تبریک به هم سوی حرم می‌رفتند

قوم محروم ز شرم و ز حیا خندیدند

 

وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم

ناکسان بی‌خبر از قهر خدا خندیدند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×