مشخصات شعر

تجربۀ بهار

غنچه شش ماهه‌ای که بار ندارد

چیدنش آن قدر افتخار ندارد

 

زود خزان شد گلی که در همه عمرش

تجربۀ دیدن بهار ندارد

 

کار خودش را برای غربت من کرد

او که نیازی به کارزار ندارد

 

تشنۀ یک جرعه بود، تیر نمی‌خواست

حنجر خشکی که اختیار ندارد

 

نازکی این گلوی سوخته تاب ـ

ـ تیر نه! شمشیر شعبه‌دار ندارد

 

کار ابالفضل را سه شعبه اگر ساخت

حجم گلوی تو جای خار ندارد

 

حداقل کم کنید هلهله‌ها را

کشتن شش ماهه که هوار ندارد

 

***

 

کاش کسی هم به نیزه‌دار بگوید

نیزه از این طفل انتظار ندارد

 

تجربۀ بهار

غنچه شش ماهه‌ای که بار ندارد

چیدنش آن قدر افتخار ندارد

 

زود خزان شد گلی که در همه عمرش

تجربۀ دیدن بهار ندارد

 

کار خودش را برای غربت من کرد

او که نیازی به کارزار ندارد

 

تشنۀ یک جرعه بود، تیر نمی‌خواست

حنجر خشکی که اختیار ندارد

 

نازکی این گلوی سوخته تاب ـ

ـ تیر نه! شمشیر شعبه‌دار ندارد

 

کار ابالفضل را سه شعبه اگر ساخت

حجم گلوی تو جای خار ندارد

 

حداقل کم کنید هلهله‌ها را

کشتن شش ماهه که هوار ندارد

 

***

 

کاش کسی هم به نیزه‌دار بگوید

نیزه از این طفل انتظار ندارد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×