مشخصات شعر

خیرش به اجدادم رسید

آشنا تا نور تو در ظلمت آبادم رسید

چون نسیمی در دل آتش به امدادم رسید

 

بانگ تنهایی زدم در انزوای درد خویش

تا شنید از غربتم آمد به فریادم رسید

 

گفته بود آقا زمین خوردی به دادت می‌رسم

هر قدر، هر لحظه، هر جا دید افتادم رسید

 

هفت پشتم در هراس روز محشر غصه داشت

یا حسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید

 

در معاصی غرق بودم او مرا بیرون کشید

گریه‌های روضه‌اش از باب ارشادم رسید

خیرش به اجدادم رسید

آشنا تا نور تو در ظلمت آبادم رسید

چون نسیمی در دل آتش به امدادم رسید

 

بانگ تنهایی زدم در انزوای درد خویش

تا شنید از غربتم آمد به فریادم رسید

 

گفته بود آقا زمین خوردی به دادت می‌رسم

هر قدر، هر لحظه، هر جا دید افتادم رسید

 

هفت پشتم در هراس روز محشر غصه داشت

یا حسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید

 

در معاصی غرق بودم او مرا بیرون کشید

گریه‌های روضه‌اش از باب ارشادم رسید

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×