مشخصات شعر

نوکر

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکر نبوده‌ای که بدانی چه می‌کشم[1]

 

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

من کفش جفت می‌کنم و مست و سرخوشم

 

در قبض و بسط روح ولی مانده‌ام هنوز

شرمنده‌ی تلاطم این نفس سرکشم

 

ای تشنه گر چه آب نخوردی خودت ولی

آبی بریز روز قیامت بر آتشم

 

با اشک، من برات حرم خواهم از شما

شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم

 

روز عزای اشرف اولاد آدم است

ما گریه می‌کنیم بر این شعر محتشم

 

 


[1]- عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم.   «شهریار»

نوکر

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکر نبوده‌ای که بدانی چه می‌کشم[1]

 

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

من کفش جفت می‌کنم و مست و سرخوشم

 

در قبض و بسط روح ولی مانده‌ام هنوز

شرمنده‌ی تلاطم این نفس سرکشم

 

ای تشنه گر چه آب نخوردی خودت ولی

آبی بریز روز قیامت بر آتشم

 

با اشک، من برات حرم خواهم از شما

شکر خدا که فاطمه کرده سفارشم

 

روز عزای اشرف اولاد آدم است

ما گریه می‌کنیم بر این شعر محتشم

 

 


[1]- عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم.   «شهریار»

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×