مشخصات شعر

آغاز شده ...

باشم ای کاش که در حال و هوایت امشب

بشوم ذرۀ خاک کف پایت امشب

 

کاسه در دست گرفتم که گدایت باشم

نظری کن به گدایت به گدایت امشب

 

بی‌پناهم و به امید پناه آمده‌ام

که پناهم بدهی زیر عبایت امشب

 

روزها می‌گذرد، حسرت من پا برجاست

کاش می‌شد بروم کرب و بلایت امشب

 

همگی اشک به چشمیم و همه مشکی‌پوش

چون که آغاز شده ماه عزایت امشب

 

توی میدان که نشد جان به شما بسپاریم

کاش در روضه بگردیم فدایت امشب

 

روضه‌خوان نیست نیازی ... تو بیا تا اینکه

خودمان روضه بخوانیم برایت امشب

 

قاری تشنه لب سورۀ کهفی ... ای وای

می‌رسد از افق نیزه صدایت امشب

 

آغاز شده ...

باشم ای کاش که در حال و هوایت امشب

بشوم ذرۀ خاک کف پایت امشب

 

کاسه در دست گرفتم که گدایت باشم

نظری کن به گدایت به گدایت امشب

 

بی‌پناهم و به امید پناه آمده‌ام

که پناهم بدهی زیر عبایت امشب

 

روزها می‌گذرد، حسرت من پا برجاست

کاش می‌شد بروم کرب و بلایت امشب

 

همگی اشک به چشمیم و همه مشکی‌پوش

چون که آغاز شده ماه عزایت امشب

 

توی میدان که نشد جان به شما بسپاریم

کاش در روضه بگردیم فدایت امشب

 

روضه‌خوان نیست نیازی ... تو بیا تا اینکه

خودمان روضه بخوانیم برایت امشب

 

قاری تشنه لب سورۀ کهفی ... ای وای

می‌رسد از افق نیزه صدایت امشب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×