مشخصات شعر

آشنا

دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید

دیدم که بر درم دوا دارد می‌آید

 

دیدم که با شال عزا و چشم گریان

مولایمان صاحب عزا دارد می‌آید

 

تو بانی این روضه‌ای دریاب ما را

آغوش خود بگشا گدا دارد می‌آید

 

امشب نمی‌دانم چه سرّی هست کاینجا

بوی شهیدان خدا دارد می‌آید

 

در این دهه خط مقدم هیئت ماست

از جبهه بوی کربلا دارد می‌آید

 

اینجا صدای گریه و عطر مناجات

از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید

 

آقا سئوالی داشتم، از سمت گودال

آوای وا اُمّا چرا دارد می‌آید

 

آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر

یک خنجر تیز از قفا دارد می‌آید

 

آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد

پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید

 

همراه با آن قافله با دست بسته

یک خانم چادر سیا دارد می‌آید

 

آشنا

دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید

دیدم که بر درم دوا دارد می‌آید

 

دیدم که با شال عزا و چشم گریان

مولایمان صاحب عزا دارد می‌آید

 

تو بانی این روضه‌ای دریاب ما را

آغوش خود بگشا گدا دارد می‌آید

 

امشب نمی‌دانم چه سرّی هست کاینجا

بوی شهیدان خدا دارد می‌آید

 

در این دهه خط مقدم هیئت ماست

از جبهه بوی کربلا دارد می‌آید

 

اینجا صدای گریه و عطر مناجات

از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید

 

آقا سئوالی داشتم، از سمت گودال

آوای وا اُمّا چرا دارد می‌آید

 

آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر

یک خنجر تیز از قفا دارد می‌آید

 

آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد

پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید

 

همراه با آن قافله با دست بسته

یک خانم چادر سیا دارد می‌آید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×