مشخصات شعر

ماهی که در نهایت زیبایی‌ست

او در مسیر علقمه بی‌تردید، دریای خون به راه می‌اندازد

یا یک تنه تمامی لشگر را، با برق یک نگاه می‌اندازد

 

ماه قبیله راهی میدان است، حالا شروع شام غریبان است

داغ بزرگ رفتن او بی‌شک، آتش به خیمه‌گاه می‌اندازد

 

این داستان مستی و مشتاقی‌ست، شرح وداع میکده با ساقی‌ست

این ماجرا که کشتی ماتم را، در شط اشک و آه می‌اندازد

 

طاقت نداشت لحظۀ آخر را، طرز نگاه این دو برادر را

زینب به فکر غربت خورشید است، وقتی نظر به ماه می‌اندازد

 

آغاز کرد سیر صعودی را، این ماه نیزه‌های عمودی را

حتی منجمین یهودی را، دائم به اشتباه می‌اندازد

 

بر اوج نیزه نیز تماشایی‌ست، ماهی که در نهایت زیبایی‌ست

دشمن به جرم کشتن این یوسف، خود را به قعر چاه می‌اندازد

 

گفتند راویان که عمو افتاد، گفتند عمود خیمۀ او افتاد

دیدند روی خیمۀ او زینب، یک چادر سیاه می‌اندازد ...

ماهی که در نهایت زیبایی‌ست

او در مسیر علقمه بی‌تردید، دریای خون به راه می‌اندازد

یا یک تنه تمامی لشگر را، با برق یک نگاه می‌اندازد

 

ماه قبیله راهی میدان است، حالا شروع شام غریبان است

داغ بزرگ رفتن او بی‌شک، آتش به خیمه‌گاه می‌اندازد

 

این داستان مستی و مشتاقی‌ست، شرح وداع میکده با ساقی‌ست

این ماجرا که کشتی ماتم را، در شط اشک و آه می‌اندازد

 

طاقت نداشت لحظۀ آخر را، طرز نگاه این دو برادر را

زینب به فکر غربت خورشید است، وقتی نظر به ماه می‌اندازد

 

آغاز کرد سیر صعودی را، این ماه نیزه‌های عمودی را

حتی منجمین یهودی را، دائم به اشتباه می‌اندازد

 

بر اوج نیزه نیز تماشایی‌ست، ماهی که در نهایت زیبایی‌ست

دشمن به جرم کشتن این یوسف، خود را به قعر چاه می‌اندازد

 

گفتند راویان که عمو افتاد، گفتند عمود خیمۀ او افتاد

دیدند روی خیمۀ او زینب، یک چادر سیاه می‌اندازد ...

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×