مشخصات شعر

پرستوی پرپر

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی

دوباره آینه‌‌ای در برابرش باشی

 

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی

میان راه، پرستوی پرپرش باشی

 

«مدینه» شهر غریبی برای «فاطمه»‌ هاست

نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی

 

خدا تو را به دل بی قرار ما بخشید

و خواست جلوه‌ای از حوض کوثرش باشی

 

به «قم» رسیدی و گم کرد دست و پایش را

چو دید آمده‌ای سایۀ سرش باشی

 

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد

و تا همیشه تو یاس معطرش باشی

 

نگاه تو همه را یاد او می‌اندازد

به چهره‌ات چه می‌ آید که خواهرش باشی

 

خدا نخواست تو هم با «جوادِ» کوچکِ او

گواه رنج نفس‌های آخرش باشی

 

نخواست باز امامی کنار خواهر خود ...

نخواست «زینبِ» یک شام دیگرش باشی

پرستوی پرپر

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی

دوباره آینه‌‌ای در برابرش باشی

 

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی

میان راه، پرستوی پرپرش باشی

 

«مدینه» شهر غریبی برای «فاطمه»‌ هاست

نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی

 

خدا تو را به دل بی قرار ما بخشید

و خواست جلوه‌ای از حوض کوثرش باشی

 

به «قم» رسیدی و گم کرد دست و پایش را

چو دید آمده‌ای سایۀ سرش باشی

 

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد

و تا همیشه تو یاس معطرش باشی

 

نگاه تو همه را یاد او می‌اندازد

به چهره‌ات چه می‌ آید که خواهرش باشی

 

خدا نخواست تو هم با «جوادِ» کوچکِ او

گواه رنج نفس‌های آخرش باشی

 

نخواست باز امامی کنار خواهر خود ...

نخواست «زینبِ» یک شام دیگرش باشی

۱ نظر
 
  • علی ۱۳۹۵/۱۰/۲۴

    باسلام و خداقوت اگر بخواهیم از این قبیل تصاویر استفاده کنیم و karbobala.com را از داخل عکس حذف کنیم ، مشکلی دارد ؟ عکس : https://www.karbobala.com/files/poems/pics/352.jpg

  • پاسخ مدیر ۱۳۹۵/۱۰/۲۴

    بله حذف نام سایت اشکال شرعی دارد.

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×