مشخصات شعر

آقای عالمی و اباالمهدیِ منی

شور میان هر غزل شاعرانه، تو
زیباترین تغزل در هر ترانه، تو

 

هستی بدون مهر و محبت که مرده است

عشق بدون چون و چرای زمانه، تو

 

اغراق نیست، از همه عالم سرآمدی

یکتا شبیه ذات احد جاودانه تو

 

شایستۀ مقام شریف ولایتی

ای جانشین خوب خدای یگانه، تو

 

مملو از خدا شده است، شک نمی‌کنم

- قائم مقام حضرت حق- کاویانِ تو

 

دیوانۀ مرام شما تا همیشه من 

ارباب با مروت من در زمانه، تو

 

بر مهر و ماه وشمس وفلک طعنه می‌یزنی

آقای عالمی و اباالمهدیِ منی

***

من خاکسار کوی تو، عبد خدایی‌ام

بچه محلۀ توأم و سامرایی‌ام

 

من با نگاه مادرتان محضر شما 

مشغول کار و کسب شریف گدایی‌ام

 

تو انتهای جادۀ جود وکرامتی 

من - سائل نگاه توأم- ابتدایی‌ام

 

وقتی تو دومین حسن خانواده‌ای 

آری منم به نام نامی تو مجتبایی‌ام!

 

فرقی نمی‌کند به خدا نور واحدید...

شش گوشۀ تو بوسه زدم کربلایی‌ام!

 

گوشه نشین هرشب بزم غمت منم

لطمه زن مصیبت هر عمه‌ات منم

 

آقا شما بگو غم غربت چگونه است

زندانی و اسیر و اسارت چگونه است

 

آقا بگو که در غل و زنجیر اهل زور

همراه سوز و درد و حرارت چگونه است

 

آقا شما بگو بد و بیراه و افترا...

آقا شما بگو که جسارت چگونه است

 

یک تکه نان خشک و کمی هم کپک زده...!

آقا بگو که طعم حقارت چگونه است

 

آقا بگو که شیوۀ مردانگی نبود

آقا بگو نهایت غارت چگونه است

 

با گوشواره و دو سه معجر نمی‌شود

آقا بگو اساس تجارت چگونه است

 

آقا بگو که دشت بلا دشت فتنه شد

حتی سر سه سالۀ زینب برهنه شد

-------------------------------

* این شعر، دو بند از شعر بلند آقای خاکساری است.

آقای عالمی و اباالمهدیِ منی

شور میان هر غزل شاعرانه، تو
زیباترین تغزل در هر ترانه، تو

 

هستی بدون مهر و محبت که مرده است

عشق بدون چون و چرای زمانه، تو

 

اغراق نیست، از همه عالم سرآمدی

یکتا شبیه ذات احد جاودانه تو

 

شایستۀ مقام شریف ولایتی

ای جانشین خوب خدای یگانه، تو

 

مملو از خدا شده است، شک نمی‌کنم

- قائم مقام حضرت حق- کاویانِ تو

 

دیوانۀ مرام شما تا همیشه من 

ارباب با مروت من در زمانه، تو

 

بر مهر و ماه وشمس وفلک طعنه می‌یزنی

آقای عالمی و اباالمهدیِ منی

***

من خاکسار کوی تو، عبد خدایی‌ام

بچه محلۀ توأم و سامرایی‌ام

 

من با نگاه مادرتان محضر شما 

مشغول کار و کسب شریف گدایی‌ام

 

تو انتهای جادۀ جود وکرامتی 

من - سائل نگاه توأم- ابتدایی‌ام

 

وقتی تو دومین حسن خانواده‌ای 

آری منم به نام نامی تو مجتبایی‌ام!

 

فرقی نمی‌کند به خدا نور واحدید...

شش گوشۀ تو بوسه زدم کربلایی‌ام!

 

گوشه نشین هرشب بزم غمت منم

لطمه زن مصیبت هر عمه‌ات منم

 

آقا شما بگو غم غربت چگونه است

زندانی و اسیر و اسارت چگونه است

 

آقا بگو که در غل و زنجیر اهل زور

همراه سوز و درد و حرارت چگونه است

 

آقا شما بگو بد و بیراه و افترا...

آقا شما بگو که جسارت چگونه است

 

یک تکه نان خشک و کمی هم کپک زده...!

آقا بگو که طعم حقارت چگونه است

 

آقا بگو که شیوۀ مردانگی نبود

آقا بگو نهایت غارت چگونه است

 

با گوشواره و دو سه معجر نمی‌شود

آقا بگو اساس تجارت چگونه است

 

آقا بگو که دشت بلا دشت فتنه شد

حتی سر سه سالۀ زینب برهنه شد

-------------------------------

* این شعر، دو بند از شعر بلند آقای خاکساری است.

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×