مشخصات شعر

تسبیح خون

امشب دلم گرفته ز دنیای بی‌وفا

گریَمْ درون چاه شب از غیبت شما

 

بس برگ‌های زرد که در کوچه‌های درد

از شاخه‌ها چکید و فرو مُرد، بی‌صدا

 

در کوچه‌های شهر من این کوفۀ هنوز

دل می‌تپد ولیک، به موسیقیِ ریا

 

دست دعا گشوده، دعا مستجاب نیست

دل هست و نیست نیست، ز جِنس دل شما

 

ای کاش می‌چکید ز شرم تو، قطره‌ای

در کاسه‌های طبع چنین مردمی گدا

 

مثل دل تو نیست دلی، واگذاشته

در سینۀ تو سورۀ اخلاص را، خدا

 

در بزم عشق جام بلا بر تو داد دوست

زان رو شدی بلاکش انبوه انبیا

 

یک جرعه مانده بود ز جام بلای تو

آن هم نصیب شد به شهیدان کربلا

 

ای رقص ذوالفقار تو! خونین به نهروان

تنها تویی که کور کند چشم فتنه را

 

ای که گسست رشتۀ تسبیح خون تو

در آن سپیده، بر سر سجّادۀ دعا

 

تعظیمِ «ماهِ سرخ» تو در آن سپیده است

وقتی که می‌کنیم نمازِ «خسوف» ادا

تسبیح خون

امشب دلم گرفته ز دنیای بی‌وفا

گریَمْ درون چاه شب از غیبت شما

 

بس برگ‌های زرد که در کوچه‌های درد

از شاخه‌ها چکید و فرو مُرد، بی‌صدا

 

در کوچه‌های شهر من این کوفۀ هنوز

دل می‌تپد ولیک، به موسیقیِ ریا

 

دست دعا گشوده، دعا مستجاب نیست

دل هست و نیست نیست، ز جِنس دل شما

 

ای کاش می‌چکید ز شرم تو، قطره‌ای

در کاسه‌های طبع چنین مردمی گدا

 

مثل دل تو نیست دلی، واگذاشته

در سینۀ تو سورۀ اخلاص را، خدا

 

در بزم عشق جام بلا بر تو داد دوست

زان رو شدی بلاکش انبوه انبیا

 

یک جرعه مانده بود ز جام بلای تو

آن هم نصیب شد به شهیدان کربلا

 

ای رقص ذوالفقار تو! خونین به نهروان

تنها تویی که کور کند چشم فتنه را

 

ای که گسست رشتۀ تسبیح خون تو

در آن سپیده، بر سر سجّادۀ دعا

 

تعظیمِ «ماهِ سرخ» تو در آن سپیده است

وقتی که می‌کنیم نمازِ «خسوف» ادا

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×